الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

بسم الله الرّحمن الرّحیم...

 

قرآن را باز میکنیم...صفحه 353 رسم الخط عثمان طه...سوره مبارکه نـــور:

 

قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ....

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ....

 

اصل کلام این است :

 ای مردان و زنان با ایمان، حواستان به خودتان باشد!"

اگر این اتفاق می افتاد، دنیا عوض می شد:

مردان به جای این جمله: "خانم حجابتو رعایت کن!"، به نفسشان می گفتند: "من توجه نکنم..."   

وزنـان به جای این جمله: "آقا چشـاتو درویش کن!"، به نفسشان می گفتند: "من خودنمایی نکنم..."

 

اگر کسی باید نگاه ببندد اول مرد است و دوم زن...و اگر کسی باید رو بگیرد، اول مرد است و دوم زن! خیال نکنیم اگر مردی یک نخ موی نامحرم را دید فقط گناه است...خواهرم همان سفارش که برای مرد شده برای تو نیز آمده است!


مرد ذاتاً بیشتر می خواهد ببنید و زن ذاتاً بیشتر میخواهد دیده شود! مسئله این است که خدا می خواهد کسی که ایمان آورده را با همان ایمانش بیازماید!!!!!!! اینقدر جـَنـَم داری که بخاطر خدا پا روی نفست بگذاری!؟

 

اگر کسی ایمان آورد منافذ ورود شیطان در وجودش بسته می شود تا اینکه خدای ناکرده خودش به دست خود بازشان کند! فلذا مثلاً خانمی که آرایش می کند، راه را برای شیطان هموار می کند...هم نگاه مرد را به سمت خود می کشد، هم منافذ ورودی خود را برای شیطان باز گذاشته است....

هی می پرسد که به نظرت من آدم خوبی هستم یا نه؟

می گویم: نزد چه کسی؟

جواب می دهد: خدا

میگویم: چرا از خودش نمی پرسی؟

میگوید: خدا که با من حرف نمی زند...اصلاً بزند هم من گوش شنوا ندارم

میگویم: بهتر که من نظر ندهم...

میگوید: حالا بگو...

میگویم: خوب اگر صدایش را نمی شنوی لااقل ببین رابطه ات با او خوب است یا نه؟ اگر اذان که میدهند دلت میخواهد بدوی سمت مسجد و جانماز...که الحمدلله؛ و اما اگر خدای ناکرده گاهی نماز میخوانی و گاهی نمیخوانی...یادت به قرآن نیست...در روز حواست به او نیست و....بدان که جاذبه ای آنچنان نداری که جذبت کند...پس خودت را اصلاح کن...

السلام نام خداست...

شده یه وقتایی دلتنگ کسی بشید، پاشید زنگ بزنید بهش، یا برید به دیدنش، یا قرار بذارید برید بیرون یا...؟ معمولاً وقتی یه مدت از کسی بی خبرید، باهاش تماس می گیرید...بهش میگید یا بهتون میگه: کجایی؟ خبری ازت نیست...؟دیگه یادی از ما نمیکنی؟ بی وفا شدی...و...ازین حرفا!

طبیعت انسانی ما اینجوریه که با هرکی رابطه ات صمیمی تر باشه، نزدیک تر باشه، بیشتر ازش توقع داری که یادت کنه...و این حس دو طرفه است، یعنی اون شخصم انتظار داره بیشتر به یادش باشی، و در عوض اگر این انتظار مدتش زیاد بشه، شخص طبیتاً ناراحت میشه...پیش خودش میگه حتماً طرف سرش گرم چیزی یا کسی هست که یه یادی ازم نمیکنه...و واقعیت هم خیلی وقتا همینه،...یعنی طرف درگیر مسائلی هست که صله ارحام رو فراموش میکنه...خلاصه سرتون رو به درد نیارم...

یکی از ابعاد ذکر خداوند همین حکایتی بود که عرض شد....ما روزانه 5 نوبت باید نماز بخونیم... لکن ذکر به این پنج وعده نماز محدود نشده...بعضی ها نیمه شب هم پا میشن یاد خدا میکنن...بعضی ها رفاقتشون با خدا بیشتره...وابسته ترن...یه ساعت یاد خدا نکنن دلتنگ میشن...فکر میکنم واقعاً دل به دل راه داره...دل خدا هم تنگ اونا میشه...اگه دیر به دیر بیان ناراحت میشه...

آی بزرگوارایی که دارید این مطلبو میخونید، نماز خوندن و قرآن خوندن به همین ظاهری که داره نیست...تسبیح خدا گفتن که با چرخاندن دانه های تسبیح یکی نیست...این نمازی که میخونی، این سبحان الله که میگی باید با دلت باشد...اصل اینه که ذکر رو با توجه و قلبت بگی...خیال میکنی برای چی علمای مخلصین بی قرار بودن تا وقت اذون برسه؟...یکیم مث ما نماز میخونه وسطش هزار تا فکر از سرش میگذره، هزار چیز یادش میاد...خداییش خودت اگر داری به یکی حرف جدی میزنی ببینی سرش تو موبایله، نگاش اونطرفه، حواسش نیست، ناراحت نمیشی؟...یه نکته بگم حسن ختام این بحثم. اگر میخوای ذکرت اثر کنه:

سلامی دوباره

باز آورده شدم اینجا...تـا کــی اما...خدا داند؟ امیدوارم برایت سوال نشده باشد: چرا پست جدید نمی آید؟ چرا که پاسخش سخت نیست! ذکر خدا توفیق می خواهد...و این مسئله برای قلوب قاسیه ما دشوار...نمی دانم...حکایت زندگی ما هم بی گمان عوض شد...شاید دلیلش دود و دم این کلان شهر باشد...راستش را بخواهید، در این آلودگی خیلی سخت می شود از خدا دم زد...

دلیل دیگرش، شاید سلطه شیاطین بر زمین بود...عده ای از جنّیان آمده بودند و دور و برش را گرفته بودند....مثل همیشه به خودش مغرور بود...گفت در مکه، حالِ این شیعیان و مسلمانان را میگیرم...راهش را پیدا کرده بود....فهمیده بود از کدام در وارد شود که اثرگذاری اش بیشتر باشد...

ابلیس دارد تمام سعیش را می کند، اما خدا را پیشاپیش شاکرم، که دیگر تلاش های آخرش هست ان شاء الله، طولی نمی کشد...بساطش برچیده می شود...

خدا نکند جوری زندگی کنیم، که بعداً بگویند ابلیـس بیشتر از این شیعه عـلـی علیه السلام به وعده هایش عمل کرد!

خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند! ان شــاء الله