الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

بدان!

در این دنیا خانه می سازیم...

در آخرت به آن وارد می شویم...

سعی کن منزلی بسازی مستحکم... که برایت محل آرامش باشد...

خدا کند که دچار ســـوء تفاهم نشویم...

یکـــ وقت به این راحتی ها کسی را خطاب نکنیم: "عــــزیزم"...

حال آنکه "العـزیـــز" کس دیگریـــست!

و عزّتش را به هر کسی نداده...!

اگر میخواهی ببینی چقدر م ش ر ک هستی، خودت را امتحان کن:

ببین اگر یک روز نماز نخوانی بیشتر محزون میشوی یا یک روز موبایل نداشته باشی! یا یک روز کامپیوتر نداشته باشی...یا یک روز ماشین نداشته باشی...یا یک روز تنها باشی!

+ به شخصی گفتم "Viber" نداشته باش...نتوانست!

 

-دندانش درد می کرد...بعد از نماز به خدا گفت: خدایا همه مریضارو شفا بده... بعدش مُسَکِّن خورد تا دردش آرام بگیرد...آرام گرفت...گفت: الحمدلله!

-مادرش ظهر غذای لذیذی پخته بود...وقتی میخورد احساس میکرد بدنش واقعاً به آن نیاز دارد...خیلی چسبید...گفت: الحمدلله

-نزد شخص بزرگی درس اخلاق می رفت...در جلسات وقتی درس و عبرت می گرفت، می گفت: الحمدلله

***

اگر کمی تیزبینانه نگاه کنیم، داستان های بالا به وضوح نشان می دهد که موضوع بحث امروز ما "شرک" است. اهمیت آن هم برای مثال از آیه 48 سوره نساء نشأت می گیرد، که می فرماید:

"إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا"

مسلما خداوند این را که براى او شریک قائل شوند نمى‏بخشد و آنچه را که فروتر از آن باشد براى هر که بخواهد مى‏بخشد، و هر که براى خدا شریک بگیرد، بدون شک گناهى بزرگ ساخته است

***

آیه فوق به صراحت اعلام می دارد که خدا هر گناهی را ممکن است ببخشد، ولی شرکـــ را نه!

همانطور که میدانیم شرک دو نوع دارد: جلّی و خفی...جلی آن است که کسی آشکارا برای خدا شریک قائل شود، بت بپرستد، خدایان برگزیند، به یزدان و اهریمن معتقد باشد....شرک خفی که امروز مورد بحث ماست، اشاره به مراتب پنهان شرک ورزی در زندگی ما دارد، که در ادامه مثال هایی می آیند:

شرک خفی بیشتر در ذهن ماست...یعنی توسل به غیــر خدا...

همین که کسی سردرد می گیرد، می گویند مسکّن بخور...بیمار می شود سریع به دکتر مراجعه می کند، گرسنه می شود سریع می رود سر یخچال، ماشینش نیاز به تعمیر دارد می رود مکانیکی، خرید که می رود به امید کارت بانکی برود و...هزاران مسئله دیگر که روزانه با آن سر کار داریم، و حتی شاید باورمان نشود داریم از طریق همین مسائل به خدا شرک می ورزیم...یعنی وسیله ها را در ذهن با "مسبّب" اشتباه میگیریم!

ذهن انسان موحّد با مفاهیم زیر آماده شده است:
1- گذر زمان چیزی را حل نمی کند، این خداوند متعال است که مسبب الاسباب است!
2- دارو و پزشک درد را تسکین نمی دهند، بیماری را درمان نمی کنند، این خداوند است که "الشّافی" است!
3- عابر بانک پول نمی دهد، این خداست که الرزّاق است!
4- دوست و خانواده به ما آرامش نمی دهند، این خداست که "محوّل الحول والاحوال" است!
5- درس اخلاق و اساتید آن ما را هدایت نمی کنند، این خداست که "الهادی" است!
6- درس خواندن و آموخته های دانشگاه ما را آزموده و موفّق نمی کنند، این خداوند است که "الموفِّق" است!
7- لطیفه ها شما را نمی خنداند و رنج ها شما را نمی گریانند، "هو الّذی اضحک و ابکی..."
8- قرص خواب آور شما را خواب نمی کند، بلکه "الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها..."
9- اگر کسی در دنیا خطایی کرد، جرمی، جنایتی، اختلاسی...این دستگاه قضا و نیروهای انتظامی نیستند که او را دستگیر و مجازات می کنند، خداوند المنتقم و شدید العقاب است!
10- مادر، کسی را حیات نمی بخشد، شیر نمی دهد، بلکه خداوند است که المحیی و المقیت است!
11- پراید و تصادفات کسی را نمی میراند، این خداوند است که "الممیت" است!
12- اینکه گاهی می گویند: اول خدا ما را نجات داد بعد فلان دکتر...آقای ایکس یا هرکس دیگر، غلط است! اول و آخر خداست...بقیه وسیله اند (هو الاوّل و الآخِر)
13- از هر انسان مشکل داری بپرسیم: چگونه مشکلت حل شد؟ و او در جواب اشاره به فلان شخص یا فلان اتفاق یا فلان کار کند، این یعنی شرک خفی! حلّال مشکل ها "خداوند متعال" است، و ما بقی وسیله و سربازان اویند!

هرچند وسیله بودن، خودش یک هنر است، لکن باید ذهنمان را اصلاح کنیم: "مسبّب الاسباب و مؤثر خداوند است!"

آیه مرتبط و حقیقت دردناک (زمر-7):

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ

و هنگامى به انسان گزندى برسد، به سوى خدا باز مى‌گردد و به ربوبیّت او اعتراف مى‌کند و براى برطرف شدن آن گزند پروردگار خود را مى‌خواند، سپس وقتى خدا از جانب خود نعمتى به او بخشید، به آن سرگرم مى‌شود و گزندى را که پیش تر برطرف شدن آن را از خدا مى‌طلبید فراموش مى‌کند و براى خدا همتایانى قرار مى‌دهد تا مردم را از راه خدا باز دارد

 


نکته: این پست را با دو مطلب گذشته تطبیق دهید. با این همه اختیار انسان سرجای خود است!

 

بنام خالق بی همتا

با وجود توضیحات مطلب و مطالب قبل (1) درباره "جبر و اختیــار"، باز هم مسئله "رابطه علم خدا با اختیار انسان" و شبهات موجود در این باره هنوز برای بزرگواری حل نشده است. 

سوال یا شبهه پیش می آید که اگر خداوند می داند فلان شخص گناه می کند، چرا جلو اختیار او را نگرفته و بعد به خاطر معصیتش او را عذاب می کند؟؟و از جمله این موارد. هرچند از قبل توضیح داده شده، لکن باز هم به ایراد نکاتی در این مورد بسنده می کنیم، باشد که موثر افتد.

یکی از اشتباهات رایج ما در طرح این شبهه این است که علم خدا با علم خودمان مقایسه می کنیم و آن را از ذات او جدا می دانیم! یعنی نعوذ بالله خدا را "یک چیز" و علمش را "چیز دیگر" فرض می کنیم! عرض شد که "علیم بودن" از صفات ذات خداست، یعنی برای خدا "اتفاق" معنا ندارد...چیزی در این دنیا برای آن که "علیم" است، اتفاقی نیست! هــــــر رخدادی که در ظاهر و باطن عالم بوده و هست، جبراً در علم علیم هم بوده وگرنه اصلاً وجود نداشته است!

 بعلاوه گاهی ما "اراده"ی خود را نادیده میگیریم و به خطا می اندیشیم: "آیا علم حق تعالی به اینکه عاقبت انسان چه خواهد شد، انسان را به عاقبت خوب یا بد مجبورمی سازد؟! یا انتخاب راه توسط خوداو؟ "

می خوردن من حق ز ازل می‌دانست              گر می‌نخورم علم خدا جهل بود

نکته دیگر اینکه ما به اشتباه گاهاً علم خدا را محدود به "فعلیت کار" میکنیم. یعنی مثلاً می گوییم: "آیا خدا می دانست فلان شخص عبادت و یا معصیت می کند؟..." در حالی که علم خداوند فقط محدود "ظهور و حدوث فعل" نیست، بلکه اراده ی افراد برای انجام عمل هم در ذات علیم است!

نظر حقیر در این رابطه مطابق با نظر استاد جوادی آملی است که می فرمایند: "خداوند می داند فلان شخص در آینده با اراده و اختیار خود چه کار را انجام می دهد."

بنابراین، طبق چیزی که در مطلب قبل هم بیان شد:

- اولاً خداوند زمینه اعمال بد و خوب را فراهم کرده است (طبق اختیاری که به انسان داد) هرچند "مراد اصلیِ او انجام اعمال نیکو" از سوی بندگان است!

- ثانیاً ذات علیم پروردگار به تمــــامیِ جوانب اختیار آدمی و به فعلیت رسیدنِ اعمالِ خیر و شرّ احاطه دارد، و نتیجه اینکه قرار نیست که علم ذاتی او با اختیار انسان تضاد ایجاد کند و باعث "جبــر" شود، فلذا اختیار و اراده آدمی در جای خود محفوظ است!

- ثالثاً، گذشته از دریای بیکران رحمت الهی (که باعث بخشش بسیاری از گناهان بندگان می شود)، پاداش و جزای خلائق در لوح خلقت آنها برقرار است. بدین معنا که رسم دنیا و عدالت خدا بر این است که کردار نهاییِ (به فعلیت رسیده) انسان، سرنوشت او را معین سازند، پس اعمال نیکو پاداش نیکو را در پی دارند و اعمال شرّ جزایشان عذاب الهی است!

در صورت وجود هرنوع سوال یا شبهه، حقیر در خدمت هستم.