الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۷

"انّ فی خَلقِ السّماواتِ و الارض لآیاتٍ لِاولی الالباب"
عالم، بازتاب های فراوان دارد...
این ماییم که بازتابها را نمی گیریم...
این ماییم که "مخ" را به کارِ تفکّر در خلقت نمی گیریم!
***

آن کس است اَهل بشارت که اِشارت داند،
نکته‌ها هست بَسی، مَحرَم اَسرار کجاست؟

  یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود!

نمی دانم شاید همه چیز ازین جملات که خدا برای خودش می گفت، شروع شد...

اگر من به فکر خود نباشم، پس چه کسی به فکر من باشد؟

و اگر تنها به فکر خود باشم چه ارزشی خواهد داشت؟....

همه چیز با اراده خدا و در درون خودش آغاز می شود،چون او "احـــد" است و بغیر او چیزی نمی تواند باشد ، (مثلاً همچنان که یک داستان در ذهن ما ساخته می شود، و خارج از ما نیست )

خودش برای خودش فیلم میسازد و هنر خودش را میبیند، و به خودش هم آفرین میگوید....

او هم کارگردان است، هم تهیه کننده، هم همه چیز است...

صحنه می آفریند، نور پرداز می آفریند، تصویر می آفریند، صدا می آفریند، انرژی، نیرو و حرکت می آفریند، بازیگر می آفریند، تست بازیگری از او میگیرد و استعدادش را میبیند، نقش هم به او میدهد، بازیگر مستعدِ نقش مثبت و مستعدِ نقش منفی...و اینقدر نقش مثبتهایش ( همچون نقش منفی هایش) قشنگ بازی میکنند،  یعنی داستانی که خودش خلق کرده را زیبا بازی میکنند، که به خودش می گوید : " فتبارک الله احسن الخالقین"....

فیلم با یک "مرور بر گذشته" شروع می شود....

"جنّیان آفریده شده بودند...سالها روی زمین زمان را میگذراندند و با هم در ارتباط بودند و زاد و ولد میکردند ( به اصطلاح خودش "حیات یا زندگی" داشتند)، یکی از آنها که نقشش را خیلی خوب بازی میکرد و سالهای سال با عده ای از هم نوعانش که بازیگر حرفه ای نبودند، زندگی می کرد ، { به خاطر تفاوت سطح بازیگری} تاب نیاورد و از کارگردان خواست که صحنه او را عوض کند، کار گردان هم که کاملاً از وضعیتش آگاه بود او را وارد عرصه بالاتر و والاتری کرد که نمایشش بهتر و بیشتر مورد استقبال بود...او ، در آنجا هم پیشتاز شد و تا آنجا که برای دستیاران و حرفه ای ها کلاس بازیگری می گذاشت. کم کم به خاطر نقش آفرینی اش "عزیز خدا" شد و پروردگار به او لقب عزازیل داد. فیلم از اینجا شروع می شود که خداوند یک نوع بازیگر نسل جدید خلق میکند که ذاتاً استعداد عجیبی در ایفای نقش مثبت و منفی دارد. اسمش "آدم" است . نقش اصلی را به یک بازیگر از نسل آدم می دهد ( چرا که بهترین و زیباترین سطح ایفای نقش را در امتحان بازیگری به اجرا گذاشته بوده) و از خانواده او سیزده نفردیگر را هم(به خاطر اجرای زیبایشان) الگوی تمام بازیگرانش میکند. عزازیل (عزیز خدا) که تا ان زمان بهتر از همه نقش بازی میکرده، غرورش شکسته می شود، ولی نمی داند هنوز که در فیلم قرار است به چه سرنوشتی گرفتار شود..."...

ادامه داستان در قسمت بعد...

غوغای درون من- نوشتۀ ا.ع.م


+ هستی در ذات وابسته است . وابستگی یعنی دعا و دعا یعنی اتصال به ابدیت و اگر دعا دائمی باشد فرد وجود ابدی است .

دکتر ابراهیمی دینانی

آشـنا

سخنان شما  (۷)

۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۵ ✜خـادم المهدی✜
مرحبا
عالی بود
خداتوفیق بهتون بده
پاسخ:
سلام...

زنده باشید
یعنی دعا
یعنی اتصال...
یعنی خودت را پرتاب کنی در آغوشش
پاسخ:
سلام علیکم...

سپاس فراوان
زیباست.
متشکر
پاسخ:
سلام علیکم
هرکه را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش سوختند
پاسخ:
سلام و سپاس
بسم الله الرحمن الرحیم

عالـــــــــــی بود...
پاسخ:
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام علیکم

سپاس
ادامه داستان در کدام پست قرار دارد؟
ممنون.
پاسخ:
به دلایلی ننوشتم...
۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۴۵ ما اهل نام نیستیم !
منم یک روزی دنبالش بودم ! دنبال محرم اسرار ! بعد فهمیدم محرم اسرار رو زمین نبود تو آسمون بود اشتباه کرده بودم !گشتم نبود نگرد نیست ...گویی از آسمان کسی می گفت : پیش من آی که من محرم اسرار توام...
آدم اون جایی پرمیزنه که دلشو بند کرده باشن ... پس حکما باید دلمو می بستم به آسمون ...
همون آیه درسته ...
"ان فی خلق السموات والارض لایات " اما "لاولی الالباب "...
یا علی مددی
پاسخ:
یا علی مددی