سلام
اگر گفته شد "غیبت" نه بدین معنا که او پنهان شده است، بلکه حجابی ست بین ما و او...و این حجاب خود ماییم...این حجاب برداشته نمی شود تا روزی "به خودمان آییم!" ....شنیده اید میگویند: "یک دفعه به خودم آمدم دیدم..."
ابر میتواند خورشید را بپوشاند؟ اولاً که آن ابر تاب گرما و نور خورشید را ندارد...می رود...نمی ماند...ثانیاً ابر از زمین ماست...غبار خورشید نیست! خورشید که نمی تواند پنهان شود...پس فهمیده ایم که "تو خود حجاب خودی"! یعنی چه!
این دل ماست که زنگار دارد، ورنه حقیقت که پنهان نمی شود...این چشمان ماست که بسته است، ورنه نور که تا دنیا هست از بین نمی رود...
اشکال کار چند جا هست:
1- توجه به خواست خودمان به جای اطاعت خدا
2- درگیر شدن به هرچیز که فانی است، به جای آنچه باقی است...
3- همدم شدن با کسانی که دائم حرف از دنیا میزنند...
4- بی صبری
5- توجه به خیال و وهم، بجای ادراکات یقینی، و قضاوت برطبق آن
6- تدبّر نکردن، عصبیت و تجدد
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست
تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی
کاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده چون بنماید جمال دوست
![](//bayanbox.ir/id/1113705854296263547?view)