سوره انبیاء آیه 22
لو کان فیهما آلهه الا اللّه لفسدتا فسبحان اللّه رب العرش عما یصفون
(22)
بزرگواری در زندان خیلی رنج میکشید...
از روزگار از اوضاعش...طوری که حتی بدنشم مریض شده بود...
ایشون فرمود تو زندان قرآن میخوندم رسیدم یه این آیه:
اگر در عالم دو خدا باشه فاسد میشه...
یه مرتبه دیدم تو وجود منم دو خدا داره حکومت میکنه...
یکی خداست یکی خودمه...
و درگیر شدم...
خودمو کشیدم کنار...
گفتم خدا هرچی تو بخوای...
ایشون میفرمود خدارو شاهد بگیرم بعد از اون...
آنچنان حال خوشی به من دست داده بود و سختی هارو تحمل میکردم که
در ماه رمضان دیگر دلم نمیخواست بگویم: اللهم فکّ کلّ اسیر...
که یه وقت آزاد نشم...
اینقدر خودمو تسلیم او و اراده او کردم که...
بله...
کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی
فان اسلمتک لما ارید...
اعطیتک ما ترید!
خدا به حضرت داوود فرمود اگر کارتو بسپاری به من
چیزی رو بهت میدم که تو میخواهی...
اونوقت آدم راحت زندگی میکنه!