الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۱۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

بچه که بودیم...خیال میکردیم فقط "شیر مادر" است که مثل "هیچ غذایی" نمی شود...بزرگتر که شدیم دیدیم "دامن مادر" هم قابل قیاس با "هیچ مکانی" نیست، بعد متوجه شدیم "محبّت مادر" هم، نظیر ندارد...بعدتر ها فهمیدیم "مقام و منزلت مادر" هم فقط مخصوص خود اوست...در نهایت به این نتیجه رسیدیم: "واقعاً هیچ کس برای ما مادر نمی شود...هیچ کس جای مادر را پر نمی کند..."

امام سجاد علیه السلام در رسالة الحقوق می فرمایند:

"اما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نه ماه طوریکه هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست اینکار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پایش ؛ مویش ؛ پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش ترا حمایت و مواظبت نموده است و اینکار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا وقتی که خـدای متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .  پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و توسیر باشی ؛برهنه بماند و تو لباس داشته باشی ؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی ؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی ؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی .  شکم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد؛ تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی .  پس شکر گزار مادر باش به اندازهء که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمائی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال ."

"رسول خدا (ص) می فرماید:
حق پدر این است که از او در طول زندگی اطاعت کنی ولی حق مادر را هرگز نمی توانی ادا کنی، حتی اگر به تعداد شنهای بیابان و قطره های باران، روزها در خدمت او بایستی، حتی به جای زحمتهای طاقت فرسای دوران بارداری او نخواهد بود.

شخصی به خدمت حضرت رسید و از کج خلقی مادرش شکایت کرد. رسول مهر فرمود: او درآن نه ماه که بار تو را تحمل می کرد و آن دو سال که تو را شیر داد و شب هایی که بیداری کشید و روزهایی که برای تو تحمل تشنگی کرد، کج خلق نبود! مرد گفت: من پاداش زحمتهای او را پرداخته ام و او را دو بار بر دوش گرفته و به حج برده ام. پیامبر فرمود: حتی جزای یک ناله ی او را به هنگام وضع حمل نپرداخته ای."

بالاتر از هرآنچه شنیدیم و خوانده ایم... نور عنایتیست که با یک شعاع آن... دنیا و هر چه هست برابر نمی شود،
بشنو که فاش گویمت ای یار هوشیار،
صد ها هزار نعمت جاوید روزگار،
یک خنده ی محبت مادر نمی شود...!

میلاد مادرم، سیده زنان عالم، و روز مادر مبارک


منبع کمکی:افکارنیوز
1- ارزش پدر و مادر در قرآن و روایت،ص891.
2- خانه خوبان42،ص8.

با نام و یاد خدا و با سلام خدمت سروران گرامی

اعتقاد ما این است که اگر کسی بفهمد اشکال کارش کجاست، می تواند برای رفع آن اقدام کند!

یکی دیگه از راه هایی که شیطان ازش استفاده میکنه برای نرم کردن عباد خدا که امروز بسیـــــــــــــار هم رواج داره، توجیه گناهه! ما سه نوع گنه کار داریم، یکی اونکه نمیدونه فعلی گناهه و انجام میده (که خدا ببخشدش، و باید راهنمایی بشه)، دوم اونکه میدونه عملی گناهه، علناً انجام میده و عین خیالشم نیست، عذاب وجدانم نداره (که باید نهی از منکر بشه) و دیگری کسی که میدونه عملی گناهه، آشکارا معمولاً انجام نمیده و یا اگرم انجام میده برای خودش دلیل تراشی میکنه که "اشکال ندارد" تا بتونه با عذاب وجدان خودش کنار بیاد!!!!

حقه ی "توجیه" را شیطان برای گروه سوم به کار برده است...یعنی کسانی که غالباً معتقد به دین و مذهبی هستند، و در صورت ارتکاب به گناه دچار عذاب وجدان می شوند. میخوان "رشوه" بدن، می گن "شیرینیه"...میخوان "غیبت" کنن، میگن "تو روشم میگم...همه میدونن..."،  میخوان "به مساکین کمک نکنن (بخل بورزند)"...میگن اگر خدا میخواست بهش میداد...میگیم دروغ نگو....میگه"مصلحتیــــه"....میگیم ربــــــا نخور...میگه "همه میخورن...بانک ها هم سود میگیرن"...میگن "استفاده از ماهواره حرامه"....میگه "شبکه های علمیشو میبینیم، قفل میذارم براش"...میگیم "تهمت نزن" میگه "همه میگن...منِ تنها نمیگم که.."...میخواد "نگاه به نامحرم" کنه...میگه "یه نظر حلاله"...میگیم "کلاه سر مردم نذار...حرامه این پولا"...میگه "سه هزار میلیارد رو خوردن اتفاقی نیفتاد، حالا من اگه حقمو میگیرم اشکال داره؟؟؟"....میگیم "موسیقی تکنو، رپ و...گوش نده" میگه "آرامش میده بهم...انرژی میده...اصلاً کجای قرآن اومده موسیقی گوش ندهید؟"...میخواد بره "مجلس لهو و لعب"...میگه "همش یـــه شبه! یه شب که هزار شب نمیشه"...

خداوند در سوره قیامة می فرماید:


بسم الله الرّحمن الرّحیم

قدم اول نهی از منکر، با ادامه بحث "شناخت نفس" ما هماهنگ شد:

"اصلاح نفس"!!!

برای اصلاح نفس...یعنی تعمیر بدی های اکتسابی (احتمالی) در طول چند سال زندگی، نیاز به یک روش و منشی داریم، که من هرچه فکر کردم دیدم بهتر است از روش همان کسی کمک بگیریم که خودش ما را به این روز انداخته، می شود یکجور مهندسی معکوس، آری منظورم همان "ابلیس" است! قبلاً در موردش زیاد حرف زده ایم اما امروز به سبک دیگری نگاه میکنیم به این قضیه!

نکته سومی که لازم است در نهی از منکر توجه کنیم، نوع عمل شخص است! باید دقت داشت، نهی از منکر با نگاه و زبان بیشتر برای کسی ست که علناً در گناهی را آگاهانه مرتکب شود، طوری که ما یقین کنیم که شخص آگاهانه و از عمد چنین میکند، نه کسی که "احتمال می دهیم"!!!

گاهی شخص حتی قبلاً مرتکب گناه هم شده، اما شبی نیمه شبی...توبه کرده و آدم شده، ولی ما نمی دانیم، فلذا باز نباید به "خیال خودمان" تکیه کنیم و به شخص باز به چشم گنه کار نگاه کنیم...

روایت داریم که بنده اى زیاد گناه کرده بود، به حضرت موسى خطاب شد که این مرد را از شهر بیرون کن ، حضرت موسى نیز این دستور را اجرا کرد و او را تبعید نمود. آن شخص گناه کار در بیابان در اثر مشقت و زجر زیاد بسیار ضعیف گردید و بیمارى گریبان گیرش شد. امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: این شخص جمله اى گفت و آن این که :

"یا مَن لَه الدُّنیا و الاخِرة ؛ اِرحَم مَن لَیسَ لَه الدُّنیا و الاخِرة"

اى کسى که دنیا و آخرت از آن تو است ، رحم کن به کسى که نه دنیا دارد و نه آخرت .

این جملات زیبا را زمزمه کرد و مرد، به موسى خطاب شد که یکى از اولیا و دوستان ما از دنیا رفته است ، برو و او را دفن کن .
حضرت موسى با اصحابش آمدند دیدند که همان جوان است ، گفت : خدایا! تو به من دستور دادى که این جوان را تبعید کنم و من او را از شهر بیرون کردم ، آیا واقعا این جوان فاسد بود؟ خطاب شد آرى ، بد بود اما تحول پیدا کرد و توبه نمود، نه تنها گناهانش آمرزیده شد که از اولیاى ما گردید.

راه دومی که پس از به قول معروف "چپ نگاه کردن"، در نهی از منکر استفاده می شود، مرحله زبانی است! که این مرحله هم اتفاقاً "بلدی میخواد"! اولاً ساده بگم، آدم باید واقعاً این کاره باشه که سراغ این مرحله بره! بهترین نوعش اینه که شخص ناهی از منکر به درجات الهی رسیده باشه و "قدرت نفوذ روحی"بالایی داشته باشه! بدونه دقیقاً مشکل طرف کجاست و دست روی همونجا بذاره!

مرحوم محقق همدانى یکى از علماى علم اخلاق است، بزرگان مى گویند در زمان این مرحوم ((محقق همدانى )) در نجف شخصى بوده به نام عبد فرار، یعنى بنده فرارى ، آن عبد (به قول امروزى ها) آدم لاابالى و لاتى بوده و همه از او مى ترسیدند و حتى وقتى وارد صحن مطهر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) مى شده مردم از ترسشان برایش راه باز مى کردند. این عبد فرار چه کار خوبى کرده بود؟ نمى دانم ، ولى مسلما کارى که مورد رضایت خدا باشد انجام داده بوده است ، لذا وقتى وارد صحن شد طبق معمول برایش راه باز کردند، در این حین مرحوم محقق همدانى از آن طرف مى آمد این عبد وقتى به ایشان رسید سلام نکرد و راه رفتنش نیز غیر عادى بود و مانند انسان هاى متکبر با غرور حرکت مى کرد. مرحوم محقق یک نگاه تندى به او کردند و فرمودند اسم تو چیست ؟ او هم مغرورانه گفت : مرا نمى شناسى ؟!من عبد فرارم ، تا گفت من عبد فرارم مرحوم محقق فرصت را غنیمت شمرده و جرقه را زدند، فرمودند: افررت من الله ورسوله ؟ از چه کسى فرار کردى ؟ از خدا و یا پیامبرش ؟ عبد فرار از همین جا متلاطم شد و به کلى تغییر مسیر داد و توبه واقعى کرد.
از آن به بعد مرتب با خودش زمزمه مى کرد: افررت من الله و رسوله ؟ تا این که حدود نیمه هاى شب در حالى که این زمزمه را بر لب داشت جان به جان آفرین تسلیم کرد. مرحوم محقق همدانى فرمودند که یکى از اولیاى خدا از دنیا رفته است و از مردم خواست که در تشییع جنازه اش شرکت کنند. این عالم بزرگوار جلو افتاده و شاگردانش پشت سرش به سوى خانه عبد فرار راه افتادند.1

آدمی که برای "خدا" (نه فقط برای خود) زیاد کار کنه، خدا یک نورانیتی یک محبتی تو صورتش و ظاهرش میذاره که مردم بهش علاقمند میشن! بعضیا برای خودشون "تقوا" دارن، اینام نورانی میشن اما نه مثل اونکه برای "خدا" زیاد کار کرده! خلاصه این نوع آدما مردم بیشتر ازشون میپذیرن! یعنی خود قیافه طرف و نورانیتی هم که هست بسیار موثره! و این نورانیت حاصل نمیشه مگر با "خلوص نیت در امر خدا"، تکرار آن و رعایت تقوا!


داستان نقل شده از کتاب: اخلاق در اداره(( مؤلف : آیت الله حسین مظاهرى ))

نهی از منکر هم بلدی می خواهد....

نهی از منکر با "تذکر و راهنمایی" فرق دارد... اگر کسی اشتباهاً و از روی جهل دارد گناهی را مرتکب می شود، و یا یک عمل را غلط انجام می دهد، و ما گوشزد کردیم، این می شود، راهنمایی! این نهی از منکر نیست!

نهی از منکر آن است که کسی به عمد و از روی آگاهی خطایی را تکرار کند، و ما به او بگوییم : نکن!

هرچند برای این امر، بهتر است اول خودمان را اصلاح کنیم (که امروز در جامعه ما این مورد کافی نیست!) و شخص را اول برانداز کرد، اما یک راه خوب برای استفاده در جامعه: اگر خواستی در کوچه و خیابان کسی را نهی از منکر کنی (و احتمالاً زباناً نمی توانی)، به او نگاهی کن که به یک "سگِ مرده کنار خیابان" می کنی! وقتی من و شما و دو نفر دیگر مثلاً به خاطر "بد حجابی" چنین برخوردی با شخص کردیم، خودش کم کم بی خیال می شود!

اشکال اینجاست که اینگونه افراد، و اینگونه خبط و خطاها را زیـــــادی تحویل می گیرند در جامعه! یادمان نرود خیلی دخترها شاید بد حجاب می شوند که "کسی تحویلشان بگیرد!!!!" خیلی پسر ها شاید بدحجاب می شوند که "مورد توجه واقع شوند!!!!!"

شادی روح شهدای نهی از منکر صلوات

میگفت: بهم یک خط، یک مسیر درست بده که اگر اونو بگیرم و تا آخر عمر همینجور جلو برم، ضرر نکنم!

جواب شنید:

هــــــــــر چه و هــــــرجا که تو را به یاد خدا بیاندازد، برو...و از هـــــــرچه غیر از آن پرهیز کن و یا محتاطانه دنبالش کن!

نیازهای ذاتی خودت را هم، تا زمانی که از یاد خدا غافلت نکرده، دنبال کن! فرقی نمی کند غذا می خوری، تفریح می کنی، درس میخوانی، سفر می روی، حرف می زنی، یا راه می روی، و الّا آیه قرآن داریم: لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.... تفریحت هم باید جوری باشد، یا تا حدی باشد که تورا از یادش غافل نکرده!

اگر دیدی محلّی، شخصی، چیزی یا عملی تو را به یاد خدا می اندازد، با آن دوست شو! ولو یک درخت باشد! ولو یک تکه سنگ باشد! و اگر شخصی، مکانی عملی یا شیئی تو را از یادش غافل کرد، از آن دوری کن! ولو آشنا باشد!

التماس دعا

+ محیط های حقیقی و مجازی مان را خدایی کنیم.

+ حرفهای غیر خداییمان را از زندگی حذف کنیم و یا به حداقل برسانیم!

+ افکارمان را اینقدر درگیر "من دون الله" نکنیم.

+ بخشی از آیه 76 سوره قصص مربوط به "قارون" در متن آمده است!

+ یک مقاله مفید

خوشست درد که باشد امید درمانش

دراز نیست بیابان که هست پایانش

نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

عدیم را که تمنای بوستان باشد

ضرورتست تحمل ز بوستانبانش

وصال جان جهان یافتن حرامش باد

که التفات بود بر جهان و بر جانش

ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت

کمینه آن که بمیریم در بیابانش

اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم

که آبگینه من نیست مرد سندانش

ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز

کنند چون نکنند احتمال هجرانش

گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا

جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش

حریف را که غم جان خویشتن باشد

هنوز لاف دروغست عشق جانانش

حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای

سر صلاح توقع مدار و سامانش

گلی چو روی تو گر ممکنست در آفاق

نه ممکنست چو سعدی هزاردستانش

السّلام علیک یا فاطمة الزّهرا

السلام علیک یا امیرالمؤمنین، یا اول مظلوم عالم

روزی امیرالمومنین علی علیه السلام برفراز منبر سخن می گفتند؛ به ناگاه مرد عربی فریاد برآورد: به من ظلم شده است! حضرت علیه السلام به او فرمودند: به تو یک ظلم شده است، اما من به اندازه ی ریگ های بیابان، قطره های باران و کرک و موی حیوانات، مورد ستم قرار گرفته ام.( مناقب آل ابی طالب، صفحه 382 - الصراط المستقیم،جلد3، صفحه150)

می پرسند چرا قرآن در بعضی جاها توصیه به "قتل" کرده است؟ حکم اعدام چرا؟ چرا اسلام گفته است بعضی ها را بکشید؟  چرا معصومین و پیشوایان دینی ما در جنگها شرکت می کردند و کفار را به هلاکت می رساندند؟ مگر اسلام نیامده برای زنده کردن بشریت؟ مگر برای کشت و کشتار آفریده شده ایم؟

می گوییم اولاً اسلام دین احیا کننده بشریت است، و پیام آن برای زنده کردن انسانیت و صفات حسنه بشر است. تا جایی که شخص قابلیت بازگشت به سمت خدا را دارد، تسلیم خدا شدن را دارد، دست نگه می دارد، لکن بعضی جاها شخص آنقدر به گمراهی کشیده می شود، آنقدر کافر می شود که از ان پس نه تنها زندگی سایر مردم را به خطر می اندازد، بلکه آخرت خودش را سراسر تباه و غرق در عذاب می کند.

خداوند کریم در قرآن می فرماید:

وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و کسانی که کفر ورزیده اند هرگز گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان است، جز این نیست که مهلتشان می دهیم و در نتیجه به گناه خود می افزایند و برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.

امام باقر (ع) می فرمایند که طبق این آیه مرگ برای کافر بهتر است.1

علی ایّ حال باید توجه داشت، قرار نیست کسی به این راحتی ها دست به قتل عام بزند، همانطور که امروز جبهة النّصرة، داعش و جیش العدل و امثال ذلک می کنند. اعلام جنگ را حاکم اسلامی بر عهده دارد، اعدام را حکومت اسلامی و با تشخیص علماء انجام می دهد و نه هر بی سر و پایی!


1- بحارالانوار باب 5: عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر علیه السلام قال : قلت له : أخبرنى عن الکافر الموت خیر له أم الحیوة ؟ فقال : الموت خیر للمؤمن والکافر ، قلت : ولم ؟ قال : لان الله یقول : ( وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلأَبْرَارِ ) ویقول : ( وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ)