الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

السلام نام خداست...

شده یه وقتایی دلتنگ کسی بشید، پاشید زنگ بزنید بهش، یا برید به دیدنش، یا قرار بذارید برید بیرون یا...؟ معمولاً وقتی یه مدت از کسی بی خبرید، باهاش تماس می گیرید...بهش میگید یا بهتون میگه: کجایی؟ خبری ازت نیست...؟دیگه یادی از ما نمیکنی؟ بی وفا شدی...و...ازین حرفا!

طبیعت انسانی ما اینجوریه که با هرکی رابطه ات صمیمی تر باشه، نزدیک تر باشه، بیشتر ازش توقع داری که یادت کنه...و این حس دو طرفه است، یعنی اون شخصم انتظار داره بیشتر به یادش باشی، و در عوض اگر این انتظار مدتش زیاد بشه، شخص طبیتاً ناراحت میشه...پیش خودش میگه حتماً طرف سرش گرم چیزی یا کسی هست که یه یادی ازم نمیکنه...و واقعیت هم خیلی وقتا همینه،...یعنی طرف درگیر مسائلی هست که صله ارحام رو فراموش میکنه...خلاصه سرتون رو به درد نیارم...

یکی از ابعاد ذکر خداوند همین حکایتی بود که عرض شد....ما روزانه 5 نوبت باید نماز بخونیم... لکن ذکر به این پنج وعده نماز محدود نشده...بعضی ها نیمه شب هم پا میشن یاد خدا میکنن...بعضی ها رفاقتشون با خدا بیشتره...وابسته ترن...یه ساعت یاد خدا نکنن دلتنگ میشن...فکر میکنم واقعاً دل به دل راه داره...دل خدا هم تنگ اونا میشه...اگه دیر به دیر بیان ناراحت میشه...

آی بزرگوارایی که دارید این مطلبو میخونید، نماز خوندن و قرآن خوندن به همین ظاهری که داره نیست...تسبیح خدا گفتن که با چرخاندن دانه های تسبیح یکی نیست...این نمازی که میخونی، این سبحان الله که میگی باید با دلت باشد...اصل اینه که ذکر رو با توجه و قلبت بگی...خیال میکنی برای چی علمای مخلصین بی قرار بودن تا وقت اذون برسه؟...یکیم مث ما نماز میخونه وسطش هزار تا فکر از سرش میگذره، هزار چیز یادش میاد...خداییش خودت اگر داری به یکی حرف جدی میزنی ببینی سرش تو موبایله، نگاش اونطرفه، حواسش نیست، ناراحت نمیشی؟...یه نکته بگم حسن ختام این بحثم. اگر میخوای ذکرت اثر کنه:

سلامی دوباره

باز آورده شدم اینجا...تـا کــی اما...خدا داند؟ امیدوارم برایت سوال نشده باشد: چرا پست جدید نمی آید؟ چرا که پاسخش سخت نیست! ذکر خدا توفیق می خواهد...و این مسئله برای قلوب قاسیه ما دشوار...نمی دانم...حکایت زندگی ما هم بی گمان عوض شد...شاید دلیلش دود و دم این کلان شهر باشد...راستش را بخواهید، در این آلودگی خیلی سخت می شود از خدا دم زد...

دلیل دیگرش، شاید سلطه شیاطین بر زمین بود...عده ای از جنّیان آمده بودند و دور و برش را گرفته بودند....مثل همیشه به خودش مغرور بود...گفت در مکه، حالِ این شیعیان و مسلمانان را میگیرم...راهش را پیدا کرده بود....فهمیده بود از کدام در وارد شود که اثرگذاری اش بیشتر باشد...

ابلیس دارد تمام سعیش را می کند، اما خدا را پیشاپیش شاکرم، که دیگر تلاش های آخرش هست ان شاء الله، طولی نمی کشد...بساطش برچیده می شود...

خدا نکند جوری زندگی کنیم، که بعداً بگویند ابلیـس بیشتر از این شیعه عـلـی علیه السلام به وعده هایش عمل کرد!

خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند! ان شــاء الله