همین که دست قلم در دوات می لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد
نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد
«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد
مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد
تو را به کوثرو تطهیرو نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد
کنون نهاده علی سر،به روی شانهء در
و روی گونهء او خاطرات می لرزد