الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۰

"ســـوره مبارکه فاطر"

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ5

إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ6

الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ7

أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ8

****

قرار بود چیزی ننویسم اما دلم نیومد...

مینویسم تا انشالله یادگاری باشد از محرم 1434

***

میترسم...

وقتی میفهمم...

عمربن سعد (لعنة الله علیه)حافظ ، قاری و معلم قرآن بوده...

وقتی می فهمم امام حسین (ع) در "احتجاج (اتمام حجت) با عمر بن سعد" در کربلا

به او می گوید: " من از مال و دارایی خود به تو میدهم ، پس دست از این جنایت بکش...

از علم غیب خود به او میگویم

که به ملک ری نخواهی رسید"...

و این ملعون در جواب شش بیت شعر می خواند و آنجا می گوید:

"من قطعاً می دانم با این کار آتش جهنم را برای خودم میخرم، ولی نمی توانم از حجله های

ملک ری بگذرم"(1)...

وقتی میبینم شهوت و حبّ دنیــا و شیطان...چنان بر وجود او چنگ انداخته

که با جسارت در مقابل نوه پیغمبر می ایستد و قصد جان او را می کند.

وقتی میفهمم شمر ملعون...جانباز جنگ صفین و قاری قرآن بوده...

و به علاوه گزینه اول امام جماعت مسجد کوفه در غیاب امام ، برای مردمانش ...

وقتی میفهمم ...

امام رو به شمر میکند "در حالیکه روی سینه ایشون نشسته" و می گوید، :

"روی جایگاه بلندی نشستی..

این جا را جدم پیغمبر بوسیده...

و این "کشتی نجات" خواست که در آن لحظه هدایتش کند ولی

اون خبیث می گوید: با اینکه میدانم همه اینها را ولی بــاز تو را میکشم!...

از اینکه یکی از یاران امام تا لحظات آخر با ایشان بود و تا دید اوضاع سخت شد...

اجازه خواست و جدا شد و از عرش به درک واصل شد...


پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت
آنان که خیمه گاه مرا تیر می زدند

این مردمان غریبه نبودند ای پدر

دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند

و.....

می ترسم...

از خودم...

از اینکه به ظاهر دین توجه کنم...

از اینکه این نماز هایی که می خوانم "تنهی عن الفحشی و المنکر" نباشد...

از اینکه به این دنیا و شرایطی که هستم غرّه شوم...

و نهایتاً از اینکه...

حواسم نباشد و هر چیز(کوچک)ی را به خدا و رضایتش ترجیح دهم و این چنین

راه ضلالت پیش گیرم...

خدایـــا...

شنیده ام که حسین (ع) تفسیر همان "ذبح عظیم" ی است که در قرآن گفتی

و اینکه هیـــــچ امانی (از آتش) مانند گریه در مصیبت اباعبدلله نیست...

پس دلم را ساکن کوی حسین کن...

کاری کن که از زیر این سنگ چشمه ای جاری شود...

که روحم و زندگیم را طراوت بخشد و موجب رضایت باشد...

...

و حال آنکه کسی که به رضوان تو رسید...

همین تمام دنیا و آخرت او را کفایت میکند!



ءأاترک ملک الری و الری منیتی         او اصبح ماثوما بقتل حسین
و فی قتله النار التی لیس دونها       حجاب و لکن لی فی الری قرة عین (1)


آشـنا

سخنان شما  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

هرچه میخواهی بگو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">