![](http://s2.picofile.com/file/7653763866/t1miv40z6qnmvdixv7i.jpg)
گاهی فکر میکنم...
دنیای ما شده دنیای تو در تو...
مثل اتاقهای قدیمی خانه مرحوم پدربزرگم که دوران بچگی آنجا بازی میکردیم...
در هر اتاقی دری بود که برای ما انگار به یک دنیا گشوده می شد...
دقایقی در این اتاق بازی میکردیم...بعد در را باز می شد و وارد دنیای دیگر میشدیم...
عمیق که فکر که میکنم...
انگار از زمانی که نطفه ای بیش نبودم یادم می آید...
چند سالی گذشت ، جسم و جان که گرفتم...در یک برخورد وارد دنیایی شدم که مادرم برایم ساخته بود...
9 ماه آنجا ماندم...
دوباره در باز شد و وارد دنیایی شدم که خیلی ها میگویند پدرت برایت ساخته...
ولی هنوز هرچه فکر میکنم یادم نمی آید وقتی همه زیر تابوتم را گرفتند
و مرا در گودالی قرار دادند و خلاصه "سنگ تمام" رویم گذاشتند و رفتند...
این "درِ اتاق من" به چه دنیایی گشوده می شود...
بد نیست سفری کنم... ; )