12.00
منظورم آن سری از کارها بود که ناشی از غفلت هستند و همان کوچک ها هستند که امروزه مارا زمین میزنند...
نماز و روزه مسائل حل شده ای هستند امروزه...نیازی به توجیح ندارد...
منظورم این بود که اگر در خیابان میروی به اندازه یک بند انگشت آشغال روی زمین نندازی
منظورم این بود که نون رو تا تهش بخوری...بهش احترام بذاری و گوشه هاشو هم دور نریزی...
در خیابان پشت ماشین که نشستی اعصاب نداری...باز هم هی پشت سر هم بوق نزنی...
اینکه اگر هم اتاقی بدرفتاری داری و اعصابتو خرد میکند...سکوت کنی و تحمل کنی...
اینکه اگر سرت درد میکند و خوابت میاید و این وسط یکی از تو میخواهد برایش یه زحمتی بکشی (که ساعتی طول میکشد) نه نگویی...
اینکه اگر کسی بهت فحش داد (فهمیدی جاهل است)...خشمت را فروببری و ازش بگذری...
اینکه تمـــــــام کسانی که به تو ظلم کرده اند را ببخشی...
اینکه اگر تو اتوبوس نشستی و مسیر طولانی را باید بروی و وقتی تشنه میشوی در حالی که همسفرت کنارت خواب است، به خاطر بیدار نشدنش تو هم ساعاتی تشنگی را تحمل کنی...
اینکه دوبل پارک نکنی که حتی 1 درجه هم فشار خون کسی به خاطر ترس از دیر رسیدن به مقصدش بالا نرود...
اینکه اگر با موتور بودی و خیابان هم شلوغ بود باز هم از پیاده رو نروی مردم را زهره ترک کنی...
اینکه شیطان بگویدت نگاه به بالا...عقب...چپ...یا راست کن که لذتی نفسانی ببری و تو سرت را پایین بیندازی...
اینکه گرسنه باشی و غذای خوشمزه و خوش بو حاضر باشد و اگر نماز نخواندی ....اول بروی سراغ به عبادتت بپردازی...
اینکه ساعت 3 نیمه شب هم از چراغ قرمز رد نشوی...
اینکه اگر چهره انسانی را در خیابان دیدی و با نگاه به ظاهر خیال کردی که فرضا فلان گناه را میکند و در ذهنت آن شخص را مجرم کردی....استغفار کنی و خودت را مجرم کنی به خاطر سوءظنت...
اینکه اگر با دستت قوری داغ را بلند کردی ...داد نزنی...بلکه به خود بگویی بچش...بچش که عذاب خدا سختتر است...
سعی کنی کنترل نفس کنی و درونت پر از درد باشد و باز لبخن بزنی (مشکلی که خیلی از آقایون و خانمای جوون مجرد ماها متاسفانه دارند اینه که دایم چنان اخم یا غمی در چهره دارند که وقتی نگاشون میکنی دلت نمیخواد اصلاً سلامشون کنی...این بسیـــــــار خصلت بدیست)
بگذار خیالت را راحت کنم...و دیگر منظورم این بود که عاشق بشوی و به دست رد به سینه ات بزنند و سکوت کنی و درد خود را بروز ندهی...
«من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیدا و دخل الجنة».
این مدل ها را منظورم بود!
یادت باشد که شیعه علی(ع) اگر واقعا مجبور نباشد در محیط گناه هم خودش را قرار نمی دهد...
به خودش نمیگوید بروم در فلان جا خودم را محک بزنم...
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با میل خود به خانه عمه نرفت...به اصرار مادرش رفت!!!
همین که دوست نداشت برود خودش خیلی است!!!!
Goddess