بسم الله البصیر
یک بنده خدایی رو میشناسم...بالای وبلاگش نوشته :"زندگی اختیار اجباریست"...
البته مدعیست که طلبه حوزه علمیه است....
در جواب نکاتی را میگویم که هم خودم...هم شما و هم او بدانیم...حتماً بخوانید و نظر را انشالله بگویید
ابتدا باید بدانیم که بحث خلقت و آمدن به دنیا ربطی به اختیار و جبر ندارد...خداوند خالق است و خالقیتش را در یکجا مثلاً با خلقت انسان به عرصه نمایش گذاشت...رحیم است...غافر است...این صفات خدا بر عدم تعلق نمی گیرد...یعنی باید کسی باشد و نیازمند به رحمت حضرت حق، که این صفت رحیم بودن متجلی شود...باید انسان در دنیا آزمایش شود و گناهی باشد تا اینکه غافر از سر تقصیرات بنده در گذرد... دستگاه عالم اینگونه برنامه ریزی شده...وقتی ما حرف از اختیار و جبر در آمدن به دنیا میزنیم مثل این است که بگوییم دلمون میخواد جارو برقی رو روشن کنیم و بگیریم رو قالی و آشغالارو جمع نکنه...لذا جارو برقی مجبوره که آشغال جمع کنه و آشغال مجبوره بره تو اون کیسش!...نه عزیز دلم...ساختار دنیا همینه...خلقت صورت میگیرد و چه بسا بعد از ما هم خلق شوند و بیایند و بهتر از ما(یات بخلق جدید)....لذا جدی بگیریم...خدا رووف بالعباد است...رحمان و رحیم...این دنیا از یه طرف زمینه ایه برای اینکه خدا به انسان نعمت بده...و با همین نعمتا آزمایششم میکنه!
داستان خلقت آدم و حوا و رانده شدن از بهشت یک نمونه ای ساده از همین دنیاست! دقت کنید خدا میگه از قبل من با شما پیمان گرفتم (وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا/ 115 طه) حالا ماهم در این دنیا اگر مثل حضرت آدم عمل کردیم یعنی گول شیطون رو خوردیم و گناه کردیم (حالا هر گناهی باشه، مثلاً آدم از میوه ممنوعه خورد) نزول مقامی پیدا میکنیم و از بهشت دور میشیم (اینو که خدا تو قرآنم زیاد وعده داده) و باید توبه کنیم تا خدا ببخشه...یعنی برگردیم و اعتراف کنیم...و اگر عمل صالح انجام بدیم یا همون کاریو که خدا گفت بکنیم در همان بهشت باقی میمانیم..نکته دیگه اینکه باید بدانیم به عقیده بعضی اصلاً ما برای زمین خلق شدیم همانطور که در احادیث از امام باقر (ع) هم داریم...از اول بهتر از ملائکه بودیم چون هم شهوت داشتیم هم عقل و این می شود اختیار (یعنی اینکه کدامش را انتخاب کنیم) و این نوع زندگی لزوماً در زمین محقق می شود! یعنی ما آمده ایم چون مختاریم...در بهشت بودن آدم برای امتحان بوده نه برای زندگی دائم!
من اعتقاد دارم او "لیس بظلّام للعبید" است...لذا طبق این حرفِ خودش هیچ عذابی هم به اجبار نیست...بنابرین کسی نگوید من اجباراً به دنیا آمدم و گناه کردم...نخیر ...عزیزم...نظام خلقت اینگونه است...گفته های بالا را در نظر بگیر...به دنیا آمدن یعنی به محل پست آمدن...این سقوطِ ما هم به دلیل بدعهدی و فراموشیه! و هم اینکه اصلاً لزوماً (به دلیل مختار بودن) باید وارد این آزمایشگاه شوی...امتحان شوی و بروی...این یک مرحله از این نظام خلقت است...و ما ذرات کوچکی هستیم در حال آزمایش!
انشالله دوستانی انتخاب کنیم که تفکّرشون و دیدشون به دنیا درست باشه وگرنه میون صحبتاشون یه اشتباهاتی رو به خورد مغز و تفکر آدم میدن که ممکنه کلی آدمو عقب بندازه...
خدا به همه ما در زندگی همراهی عطا کنه که مارو به یاد خدا بندازه و ذره ای از صراط مستقیم منحرفمون نکنه، صلوات
پاسخ:
سلام علیکم..
منظورتون رو متوجه نشدم؟
پاسخ:
بفرمایید تناقض نوشته شما با متن بنده کدام است؟
من گفته ام که صفات خدا بر عدم تعلق نمی گیرد...این بدین معنا نیست که مثلاً اگر چیزی نباشد که دیده شود نعوذ بالله او بصیر نباشد! بلکه بدین معناست که اینجور نیست که صفتی همیشه باشد بدون اینکه در چیزی تجلی کند...یعنی صفتی را خدا داشته باشد اما همیشه با عدم سر و کار داشته باشد و هیچوقت متجلی نشود!
پاسخ:
جسارتاً شما اگر آن سخن رو تایید هم میکردید من ردش میکردم :)
پاسخ:
جسارتاً متوجه ارتباط نظر با متن بنده نشدم!
پاسخ:
روایتش رو میگم تا شب انشالله...
ولی واضحه...اینکه میگم نباید نه اینکه بخوام تکلیف روشن کنم برای خدا بلکه یک قاعده رو میگم...
مثل اینکه بگی کسی که سرما بخوره باید (قانوناً) باید سرفه هم بکنه...
خدا صفتی بیهوده نداره...پس طبق این قاعده نباید متجلی نشن همه صفاتش! حالا ممکنه یه زمانهایی بله متجلی نشن..اما خدا صفات خاصی را داراست اصلاً برای متجلی شدن....نه برای در تطابق با عدم بودن
++++++++++++++++++++++++++++++++
صفات خدا عین ذات اوست و متجلی شدن با به فعلیت رسیدن در اینجا فرق دارد...حضرت امیر در خطبه ی 185 می فرمایند: لَم تُحِط بِهِ الاَوهامُ بَل تَجَلّی لَها بِها وَ بِها اِمتَنَع مِنها)(اوهام بر ذات او احاطه ندارد بلکه با آثار عظمت خود بر آنها تجلی کرده است و نشان داد که او را نمی توانند تصور کنند.)
++++++++++++++++++++++++++++++++
در کل این جمله که صفت غافریت یا رحمانیت بر عدم تعلق نمی گیرد صحیح است...چون عدم چیزی نیست. ( و گفته شمارا نقض نمی کند) تمام صفات در ارتباط با چیزی هستند یعنی مثلاً (بالمومنین رحیماً) یا (قل یا عبادی الذین اسرفوا....انه هو الغفور الرحیم)
پاسخ:
بله باید کلاس خوشنویسی برم :D
پاسخ:
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...
کیستی؟
اونایی که تازه وارد حوزه شدن و خیلی مشتاق یادگیری هستن و خودشون رو پایین تر از همه میبینن!
دسته دوم اونایی هستن که وسط راه هستن! اینا فکر میکنن همه چی رو میدونن!
و برای حرفی ارزش قائل نمیشن! اینا راه رو نصفه رفتن! همون بحث غفار بودن خدا و شدید العثاب بودنش!
دسته سوم هم کسایی هستن همچون آیت الله قرائتی!