الــــهــی نگـــاهــی

سلام نماز و روزه ها و عباداتتون قبول درگه حق تعالی انشالله...

میگن ما سر از کار این سید در نمیاریم...میـــــره...میـــاد؟

مینویسه: دیگر بس است، سه روز بعدش باز پست جدید میذاره

میگم، نمیدونید دیگه...

بابا اینا همش نشونست...اصلاً هر اتفاقی که تو عالم میفته اگر دقت کنی نشونست...اگر میام چند روزی نمینویسم و جوری وانمود میکنم که گویی هیچوقت نیستم انگار خدا میخواهد خودم را تنبیه کنم که مغرورو معجوب نشوم و با برداشتن اکثر مطالب ( که برای خودم یک گنجینه اند) برخی مخاطبان را گوشزد کنم، که حواستان باشد...نعمت...اگر سرازیر شد، قدرشو بدون...گاهی  یکم حواست نباشه یا یکم بخوان امتحانت کنند یه نعمتی مدتی میگیرند، تا به خودت بیای...فکر نکنی ماشین "حس غریب" به صورت خودکار روزانه وبلاگ آپدیت میکنه...

حساب این وبلاگ را از تمــــــــــام وبلاگهایی که دیدید جدا میکنم....و جدا کنید...

این درگاه، هرچند ساده و بی ادعا مینویسد اما انگار خدا میخواهد یه جوری برای بعضی ها حرف بزنم...باور کنید نمیدانم این سه روز (13، 14 و 15 رجب) چه شد که دستم به نوشتن نرفت...اما انگار یه افرادی هستند که خدا دوستشان دارد...و شاید این حرفها آرامشان میکند...انشالله...

سوال دیگری که در ذهن پیش میاد اینه که چی شد شما یدفعه اسمتو عوض کردی...شاید 4..5 سال اسم مستعارم حس غریب بود اما در روزهای گذشته عوضش کردم...اونهم به خاطر حادثه ای که رخ داد در سحرگاه جمعه برایم رخ داد...و دیگر شاید مهم نیست که در بین خلائق "حس غریب" باشم...بلکه مهم این است که مرا با چیزی آشنا کردند...و چنان ترسی به من دادند که حساب کار دستم بیاید...

علی ایِّ حال، غریب اونیه که همدم اشک و آهه، دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه..

انشالله خداوند لذّت عبادتش را به ما بچشاند و قدر خودمونو بیشتر بدونیم صلواتی عنایت کنید.