اینکه من بیام هرروز صبح زیارت آل یاسین مثلاً بخونم و بگم" ...وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ اَنَّ ناکِرًا وَ نَکیرًا حَقٌّ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ ..." خیلی خوبه...اما سوال پیش میاد!
آیا ما به این گفته ها ایمان قلبی داریم؟...وقتی شهادت میدیم مرگ حقه...پس همیشه بیادش هستیم؟ اگر در سنین جوانی هستیم، یه ذره هم خیال نمیکنیم در خودمون "من حالا حالا ها زنده ام"؟ اگر انسان صحیح و سالمی از دنیا رفت، یه ذره هم تعجب نمیکنیم؟
قبول داریم که در دنیا بیشتر حواسمون به خودمون هست؟ به ذهنیت خودمون بیشتر اعتماد داریم؟ خیلی وقتا برای خودمون کار میکنیم...قدم بر میداریم...؟
میخوام حرفی بزنم که شاید برای شما باورش خیلی گرون تمام بشه...
فرق است بین اینکه من فعلی رو به انجام برسانم "فقط برای رضای خدا یا اطاعت از خدا" و یا " با این تفکر که خودم نجات یابم، و پاسخی به نیاز خودم بدهم"!
ازدواج...عمل خوبیه! من قبول دارم....شمام قبول دارید، جوونارو به این دعوت میکنن که سریع تا 20 ساله شدی برید سراغ ازدواج و نترسید...خدا کمک میکنه و...باز هم خوب کاری میکنن! اما قبول داریم، ازدواج با هدف "ارضای جنسی یا روانی خودم" و " فقط برای اطاعت امر خدا یا به خاطر حبّ الله" فرق داره...از صفات متقین این است که حیایش بر شهوتش چیره باشد....بذار خلاصه بگم...داریم زندگی میکنیم، و روزانه شاید بارها به زبان شهادت میدیم به حقانیت خدا و هرچه که او فرموده است...اما...
تشنه می شیم ( در 11 ماه دیگر سال) سریع آب مینوشیم...گرسنه میشیم سریع غذا میخوریم....آرامش میخوایم... موسیقی گوش میدیم...میخوابیم...با کسی صحبت میکنیم...برخی مسائل فشار میارن به جسم و روح...ازدواج میکنیم...پول میخوایم... میریم کار میکنیم...احساس نیاز به یک آدم و نیرو و نفوذش میکنیم....سریع میریم سمتش و ارتباط برقرار میکنیم...حوصله راه رفتن نداریم....ماشین میخریم...میترسیم بعد از مرگ یقمونو بگیرن...نماز میخونیم روزه میگیریم...حرفامون روی دل باد میکنه میایم وبلاگ میزنیم...روزانه آپ میکنیم....دلتنگ که میشیم...آرامش روحی میخوایم گاهاً سراغ خدارو میگیریم...نیاز به مدرک دانشگاهی داریم...شروع میکنیم درس خوندن...نیاز به شهرت و شناخته شدن توسط خلق الله داریم....به هر در و دیواری میزنیم تا خودمونو نشون بدیم....حتی اگر ببینیم اومدن امام زمان (عج) به نفعمونه... دم از انتظار و عشق به آقا میزنیم...
خلاصه اگر نگم زندگی همه....زندگی خیـــــــــــــلیا اینجوریه! ببینید من نمیگم این نعمتا بده! نه...
میگم فرق است بین "مطیع نفس بودن" و "به عشق و حبّ خدا زندگی کردن"....
هر چی نفسمون گفت، سریع بگیم چشم؟...اینکه نشد زندگی! :)
اسلام یعنی تسلیم شدن....
البته تسلیم "خدا" نه تسلیم "نفس"!
یعنی هرچه "الله" گفت بگیم: چشم نه هرچه "نفس" گفت!
چقـــدر عابد و عارف بوده اند که بعد عمری عبادت به این نتیجه رسیدند که همه اش برای "خودم" بوده نه "خودش"....