سلام . درود خدا بر تمامی خوبان عالم و بر شما بزرگواران که این مطلبو میخونید....
روزانه که از اتاقم بیرون می آیم و در این شهر 12 میلیونی قدم میزنم به مسائل و مشکلات زیادی بر میخورم...وقتی سایتهای خبری را چک میکنم هم همینطور...زیاد فکر کردم...ببینم واقعاً ریشه مشکلات چیه...نمیدونم شاید دست خودم نباشه ولی اینجوریم...در ذهن هی برای خودم ریشه یابی میکنم...شاید اگر بگویم از هزار مشکل، ریشه و سرچشمه 990 نوعش را در "خود پرستی" یافتم، دروغ نگفته باشم! نگاه به خود و نه دیگران و خدا، ترجیح دادن خود به همنوعان و به خدا، گوش دادن به حرف خود و نه دیگران و خدا، تکیه بر علم خود و نه دیگران و خدا، و در کل توجه به خواسته های خود و نه دیگران و خدا!
پیشنهاد میکنم شما هم یکبار بگردید و مشکلات را برای خودتان لیست کنید، ببینید چقـدرشان ریشه در "منیّت" دارند! حالا اصلاً اینها به کنار، گیریم که آدم است و میخواهد برای پیشرفت خودش تلاش کند و به همین خاطر این کارها را میکند، ولی معزل بزرگتر این است که بعضی ها خیال می کنند این نیرو های بدنی و فکری که با آن تصمیم میگیرند همه از خودشان است، سایه را میبینند خیال میکنند خودِ جنس است! ولی حقیقت را بخواهیم این تفکر "خیالِ باطل" است! این حرف بنده "مختار بودن ما" را نقض نمی کند، چون همان قدرت انتخاب رو هم از خدا داریم! اگر آدمی حواسش بود و یا می فهمید که به قول افلاطون " این دنیا و تبادلات انسانی و پیشرفتش تمـــــــاماً سایه های یک حقیقت هستند" و به قول خودمونی " همیشه از یک چیزی آویزان است" و تمــــام وجودش بر حقیقت دیگری متّکی است، شاید دیگر این دردسر های امروز رو نداشتیم....اومانیسم میوه همین "خیال باطل" است که می گویم! اگر توانستیم خودمان را برای "الله" خالص کنیم و بنده حقیقی او باشیم، آن موقع دیگر حرف به گوش نفسمان بدهیم هم اشکال ندارد، چون آنوقت دیگر نفس ما ملکوتی و مظهر اراده خدا شده و غیر از چیزی که الله خواسته نمیطلبیم!(حساب همان حدیث قدسی است:...اَطِعنی فی ما اَمِرتُک، اَجعَلُکَ اَن تقولَ لِشیءٍ کُن فَیَکون)
لااقل مایی که این مطلبو میخونیم، سعی کنیم از امروز یه یادداشت رو موبایلمون، تو اتاقمون، رو میز کارمون و... ایجاد کنیم با این عنوان: "هر چه دارم از خدا دارم، پس نه به داشته هایم غرّه می شوم و نه از نداشته هایم ناامید!"
سوره تکویر، آیات 26 تا 29