عده ای شعارشان و مسیر زندگیشان طبق همان سخنی ست که سید حسن مدرس 90 سال پیش، زمانی که دید سکولاریسم دارد بر جامعه ایران چنبره میزند، عرض کرد:
"سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست."
کلاً سیاست زده شده ایم...سیاسی شده ایم...حرفمان سیاست...علممان سیاست...کارمان سیاست....بحثمان سیاسی...دوستانمان سیاسیون...خلاصه چه بگویم؟ زندگیمان را سیاسی کرده ایم!
میخواهیم ببینیم این سبک زندگی چطور است؟!
جناب مدرّس عرض کرد:"فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیراسلامی رو به ترقی؟ چندین روز فکر میکردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کردهاند... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری میکنند از اشخاصی که داخل در سیاست هستند..."
دیانت دو بعد دارد، یک بعد فردی یک بعد اجتماعی...سیاست هم دو بخش دارد، یک بخش فردی (که به معنای اتخاذ تصمیم یا رفتار مناسب است) و یک بخش "حکومتی" که معنای مصطلح آن در جوامع کنونی است!
انسان مسلمان از سیاست دوری نمی کند. بدین معنا که در رفتار فردی خود سیاست دینی را برگزیده است و در کنش اجتماعی نیز بر اساس مبانی دینی عمل می کند. اما مسئله اینجاست که برخی این دو بعد را با هم ادغام می کنند که از نظر حقیر پذیرفته نیست!
بدین معنا که می پندارند، چون سیاست ما عین دیانت ماست و برعکس، پس دیگر تمــــام ابعاد زندگی ما باید متصل به حکومت و امور حکومتی باشد، حال آنکه این بخش از سیاست فقط بعد گسترده تر و اجتماعی آن است!
مومن اگر خودسازی نکند، چطور می تواند عضو خوبی برای جامعه دینی خود باشد؟ مگر جامعه از افراد تشکیل نشده است؟
اساسی ترین موضوع دین ما توحید است! آن پیغمبری که دین را به جهانیان معرفی کرد، ابتدا فرمود: "قولوا لااله الّا الله تفلحوا"....و بعد به سراغ ساخت مسجد مدینه و تشکیل حکومت رفت!
فلذا این جمله مرحوم مدرس نه اینکه اشتباه باشد، لکن دید خیلی از ماها نسبت به آن صحیح نیست! ما باید برای خودمان معین کنیم که آیا میخواهیم از "کل به جـــزء" برسیم یا از "جـــزء به کل" !؟ یعنی اینکه "از ولایت و حکومت الهی به مفهوم یگانگی حق تعالی" برسیم یا " از توحید شروع کنیم و بیاییم اصول را و ولایت را هم درک کنیم"؟!
من مسیر "کل به جزء" را برای خودم انتخاب کرده ام....چون احساس کردم که امروزه و در زمان غیبت امام عصر (عج)، ایراد سخن و نظرات "قطعی و یقینی" توسط علماء بسیار کمتر از زمان "حضور" است، و بعلاوه مسائل سیاسی کنونی کشور به شدت تحت تاثیر دیدگاه غربی ست و گاهی ناخود آگاه انسان نمی تواند به درستی تشخیص دهد این سنتی که پیش گرفته همان"تعصّب" یا "منفعت طلبی" است که غرب از آن دم می زند یا نه همان مکتب رسول الله است!؟ بنابرین راه را برای رسیدن به کل (توحید) را برایم دشوار میکرد.
ترجیح می دهم اساس تفکرم را در توحید بگذارم و در کنارش هیچ گاه به مسائل سیاسی بی توجه نباشم، تا اینکه به شناخت و بصیرت برسم! امام (ره) هم قبل از اینکه به اندیشه "حکومت اسلامی" برسد، یک عارف بالله بود...(کل به جـــزء)
در هر صورت خدا جامعه اسلامی را هدایت کند...ما را نیز هم...
خداوند شرک به خود را نمی بخشد و بغیر از آن را از هرکه بخواهد چشم می پوشد...
التماس دعا
نکته: دیدگاه ها متفاوت است، عقل ناقص ما اینجور تحلیل میکنه. یکی مثل علامّه مصباح هم میفرماید: دخالت در امور سیاسی از نماز شب واجب تر است! (البته نفرمودند از توحید واجب تر است، گفتند از نماز شب!) گاهی هم شرایط زمانه اقتضا می کند که کلّا به سیاست بچسبیم...اما امروز بیشتر از اینکه آمریکا در صدد نابودی اسلام است، خود ما به خاطر جهل و غفلت از اصول دین، داریم ریشه اسلام را میزنیم!
یکبار نوشتیم کلا پرید دوباره داریم مینویسم!!
مسلمانی که در یک بعد بماند در مسلمانی اش باید تردید کند
چه در سیاستش چه در توحیدش!!!!
مسلمان تمام بعدی است!!!!
شانه خالی نمی کند
گفتن این حرف درست نیست اما خب با این نوشته و عقیده شما باید بگویم؛
حنظله در جنگ احد وقتی از شب زفاف فارغ شد ناپاک بود اما چون ندای جنگ و جهاد را شنید
در همان حال راهی جبهه جنگ شد...
باید میگفت سیاست من با دیانت بخواهد تمام قد مخلوط شود نا مسلمانم؟؟؟
به قول شما سیاست فردی من با سیاست اجتماعی من مخلوط شود کار خراب میشود؟
حضرت رسول رفتند خب بروند من به غسلم می رسم؟
مسلمان که تنبل نیست!!!!
امروز باید پشت ولی فقیه باشی
یاری ولی فقیه یاری امام زمان است
مثلا امروز نوه امام می آید و چرند بار مردم می کند و خاطره سازی می نماید
باید در حد توانت اذهان درگیر را ارام کنی که نکند عقاید جمعی سست شود
که نکند ولایت و انقلاب بی دفاع و زبان و دست بست بماند
حالا بنشینی و بگویی من هنوز در نمازم لنگ میزنم بروم از امام دفاع کنم ؟
ولایت مداری را فریاد کنم میشود مسلمانی؟
در میدان باش
سیاسی باش
اما به اصول دینت هم برس
کار سختی است؟!
برای مومن نیست!!!
شمشیر در دست داشته باش توحید شهید مطهری را هم بخوان!!!
نمیدانم خیلی سخت است؟
سیاستی که ما میگوییم و دم از آن میزنیم ریشه در اسلام دارد یعنی الهی است
پس دیانت ما عین سیاست ماست یعنی ما در سیاست حکومت و ... هم مسلمان هستیم
به همین راحتی
ضمنا در مورد بزرگان با کنایه حرف نزنیم
معمولا وقتی میخواهیم سخنی از بزرگی نقل کنیم میگوییم فلانی فرمودند نه عرض کردند!!!
به غرور نرسیم...
یا حق