همانطور که قبلاً عرض شد، علیم بودن، از صفات ذات خداست، حال آنکه خالق بودن از صفات فعل اوست! صفات ذات عین ذات خدا هستند و صفات فعل ممکن الوجود و محدودند. در آفرینش، یعنی عالم "امکان" انسان به گونه ای خلق شد که هم راه خوب را بتواند انتخاب کند هم راه بد را! نه اینکه مثل فرشتگان قهراً راه درست را برگزیند! و این وجه تمایز انسان با تمام موجودات (دارای گستره اختیاری وسیع و انتخابگر بودن) این الزام را به وجود می آورد که بر سر دوراهی ها قرار گیرد و انتخاب کند! عقل حکم میکند که این دوراهی نمی تواند هر دو راهش به یک اندازه آن هم "خوب" باشد، (چون بعلاوه صراط مستقیم "یکی" بیشتر نیست) و اگر انسانها تماماً راه خوب و راه های خوب که منتهی به صراط مستقیم می شدند را انتخاب می کردند، این مخلوق دیگر فرقی با ملک و فرشته نداشت. نکته دیگر اینکه خداوند، برای اینکه انسان از حقش یعنی "انتخابگری" محروم نماند، فرمود: اگر گناه و اشتباهی کردی " انا الغفور الرّحیم"!
انسان بعد از اینکه عقلش شروع به تکامل میکند خداوند میفرماید" فالهمها فجورها و تقواها" یعنی بدی و خوبی را به او الهام میکنیم! تازه با این وجود، طبق نظر علما تا چند سالی بعد از بلوغ هم خدا از گناه های انسان به راحتی در می گذرد، به علاوه مثلاً به پیغمبر (ص) میفرماید: روز قیامت آنقــــدر از گناه امتت می بخشم که راضی شوی! (ذیل آیه "انّ جهنّم لموعدهم اجمعین") فلذا جهنّم برای کسانی است که بعد از اینکه خوبی و بدی را یاد گرفتند، محیط و شرایط برای پیمودن راه حقیقت و درستی فراهم بود، تا چند سال بعد از بلوغ هم باز تمایل به گناه داشتند، باز تا آخر عمر ادامه دادند...
نکته دیگر اینکه اگر راه های زندگی انتخابی بود، و این مسیرها یکی نبودند، پس عقل و عدالت خدا حکم میکند که انتها و مقصد اینها هم یکی نباشد، عدالت حکم می کند، همه قهراً و اجباراً محدود به انتخاب "یک گزینه" نباشند، و در نتیجه "نتیجه عملشان یکی نباشد"!
پس طبق این استدلال بهشت و جهنم لازمه این گونه خلقت (آفرینش انسان انتخابگر و مختار) است. برای فهم بیشتر میتوانید مثالی که در این مطلب آورده شده را بخوانید.