با سلام و احترام خدمت دوستان...و عرض تسلیت به مناسبت ایام عزاداری اباعبدالله (ع) و یاران گرامی ایشون
در این روزها قصد داریم به اذن و اراده خدا گوشه ای از منش مولایمان را با سری مطالب "ولایت عشق" بنویسیم...
امید است که مفید واقع شوند انشالله!
اولین مورد این مبحث در ادامه مطلب:
داد و ستد عاشقانه با سالار شهیدان (ع)
در جوامع روائی ما از ائمه (علیهم السّلام) رسیده است که: برخی ها خدا را بر اساس هراس از دوزخ عبادت می کنند و عدّه ای خدا را به استناد شوق به بهشت می پرستند و برخی هم خدا را بر اساس محبّت و ثناء و شکر او، او را نیایش و پرستش می کنند. این « خوف » و « شوق » و « حب » که در عبادت های بندگان نسبت به ذات أقدس اله مطرح است، در تولّی و تبرّی اینها هم تجلّی دارد.یعنی کسانی که در مدار ولایت حرکت می کنند، آنها هم اینچنین اند. برخی ها ولایت الهی را در حد هراس می پذیرند؛ گرچه در تحت قبّه ولایتند، لکن قسمت مهم ولایتمداری آنها ترس از دوزخ است یا ترس از هجران اوست بالأخره؛ منشأش » خوف » است. عدّه ای هم مدار ولایتمداری آنها « شوق » به بهشت است که چیزی می طلبند و گروه سوّم که گروه برتر و برین این ولایتمدارانند، کسانی اند که ولایت الهی را بر اساس محبّت می پذیرند که در حقیقت اینها عاشقانه ولایت را قبول کرده اند، نه خائفانه و نه طامعانه ! نه روی هراس، نه روی طمع. اگر روی ترس و روی طمع نیست، قهراً منشأ عقلی و عشقی دارد.
وجود مبارک سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) از قسم سوّم بود و معنای ولایتمداری او این بود که نه برای ترس از دوزخ یا برای شوق به بهشت، بلکه برای محبّت ذات أقدس اله بود. حسین بن علی (ع) مانند سائر انسان های کامل، یعنی انبیای الهی و ائمه معصومین با ویژگی خاص، در ساحت « جهاد اکبر » پیروز آمد.
جنگ بین « عشق » و « عقل »، طلیعه جهاد اکبر
بسیاری از اهل فضیلت، عادل شدن را، ترک رذائل اخلاقی را، تحصیل فضائل اخلاقی را، پیروزی صحنه نبرد حق و باطل راجهاد اکبر می دانند ! خیال می کنند اگر کسی در فضای تهذیب نفس و مدار تزکیه جان کوشید و رذائل اخلاقی را کنار گذاشت، فضائل اخلاقی را فراهم کرد، او در ساحت جهاد اکبر پیروز شده است؛ در حالی که اودر ( جهاد اوسط ) پیروز است، نه جهاد اکبر. وقتی همه این فضائل فراهم شد، نوبت جنگ بین ( عقل ) و ( عشق ) می رسد؛ آنجا تازه طلیعه جهاد اکبر است. عقل بر اساس علم حصولی کار می کند، دستمایه و سرمایه حکیمان و متکلّمان و مجتهدان و فقیهان،عقل است. وقتی در مصاف با » عشق » می افتد؛ می بیند بین حکمت و عرفان، بین کلام و عرفان، بین فقه و عرفان، تازه اوّل جدال است.
منظور از این عرفان همان است که وجود مبارک امیر المؤمنین (ع) از ذات أقدس اله به عنوان ( غایه آمال العار فین ) معرفی کرده است(1). عارف کسی است که بر اساس عمل به جمیع دستورات الهی از واجب و مستحب و پرهیز از همه مناهی تحریمی و تنزیهی خدا، یعنی مکروه و حرام به مقام « شهود » بار یافت. هرگز به فهم بسنده نمی کند، هرگز با مفهوم سرمایه گذاری نمی کند. او با دلمایه شهود و با عشق زنده است، نه با عقل! او با یافتن زنده است، نه با فهمیدن؛ او با شاهده به سر می برد، نه با فاهمه ! این جنگ بین عقل و عشق؛ جنگ بین حکمت و کلام از یک سو، عرفان از سوی دیگر؛ جنگ بین حصولی و حضوری از علم از سوی دیگر، این آغاز « جهاد اکبر » است.
( عشق ) می گوید: بکوش آنچه را که فهمیدی، ببینی. ( عقل ) می گوید: من بر اساس فهم و درک حصولی پیش می روم. اگر کسی بخواهد از این مرحله بالاتر برود، باید تضحیه کند، قربانی کند، بسیاری از خواسته ها را رها کند، بسیاری از حلال ها را و مباح ها را رها کند، اهل نثار و ایثار باشد؛ نه خود را ببیند، نه غیر خود را تا کم کم ذات أقدس له در جلوی دیدگان او بر اساس لکن رأته القلوب بحقائق الایمان(2) تجلّی کند.
« انسان کامل »، مجرای فیض الهی برای هر زمان و مکان
آنگاه
چنین انسانی موفق است که کوه طور را به بردگی بکشاند. مبادا کسی خیال کند
که موسای کلیم (ع) به برکت کوه طور از تجلّی حق طرفی بست ! بلکه چنین باید
فتوا داد که کوه طور از برکت موسای کلیم مجلای عشق الهی شد. این انسان کامل
است که واسطه فیض است، حتّی برای کوه طور ! این انسان کامل است که مجرای
فیض است، حتّی برای درخت.
یک وقت انسان خیال می کند وجود مبارک موسای
کلیم شاگرد درخت است یا شاگرد کوه، ولی وقتی انسان شناس باشد، میدان جهاد
اکبر را پشت سر بگذارد، در مصاف عشق و عقل فاتحانه سخن بگوید، می گوید: هم
آن شجره به برکت انسان کامل سخن گفت و هم کوه طور به برکت انسان کامل مجلا
شد و همه آنچه که در کوه طور هست، گوشه ای از اسرار حسین بن علی (ع) است در
کربلا.
ولایت عشق حسین بن علی در این است که از همه علم های حصولی گذشت وبه علم حضوری رسید؛ همه مفهوم و معقول را مشهود کرد. آنچه را دیگران می فهمیدند، او می بیند. گرچه از آن حضرت نقل نشده است: ما کنت اعبد ربّاً لم اره(3)؛ لکن روشش، روش علوی است. گرچه از آن حضرت نقل نشده است که خدای سبحان را چشم نمی بیند، لک ن تدر که القلوب ب حقائ ق الایمان(4)؛ ولی روش او، سنّت او، سیرت او همین کلام علوی(ع) است. پس وجود مبارک حسین بن علی بن أبیطالب با دلمایه عشق آمد و بساط کربلا را پهن کرد؛ نه با سرمایه علم حصولی حکمت و کلام و بحث های عادی علم حصولی جهاد و مانند آن.
لذا وقتی به آن حضرت گفتند: عراق آشوب است، حجاز در دست فتنه است؛ شما مقداری آرامتر سخن بگوئید، یا به جای امن بروید؛ به ابن حنفیه فرمود: اگر در تمام کره زمین جائی برای ماندن من حسین بن علی نباشد، من اهل بیعت نیستم: لو لم یکن ل ی ف ی الدّنیا ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاو یه(5). چنین فکری با معادلات ریاضی و با مصلحت سنجی و با سلامت نفس و با تقیه و امثال ذلک هماهنگ نیست !
منش انسان کاملی چونان حسین بن علی (ع)
او
تنها تهذیب نفس نکرد، او تضحیه نفس کرد؛ یعنی جان را قربانی کرد. بعضی می
کوشند که باشند، ولی پاک. برخی می خروشند که جان را تضحیه کنند. بین تهذیب
نفس و بین تضحیه نفس همان فرقی است که بین جهاد اوسط و اکبر است. در تهذیب
نفس انسان می کوشد باشد، ولی عادل باشد. در تضحیه می کوشد اضحیه بدهد،
قربانی بدهد؛ می خواهد نباشد ! می خواهد که نخواهد؛ اراده اش بر این است که
چیزی طلب نکند، مطلوب او این است که چیزی نخواهد. این بارگاه، بارگاهی
نیست که هر کسی بتواند به آن بار یابد !! این ساحت انسان های کاملی چون
حسین بن علی (ع) است.
عزاداران سالار شهیدان، کسانی که در احیای مراسم
کربلا تلاش و کوشش کرده اند؛ خواه ادیبان ادب پرور این سرزمین که با نثر و
نظم درباره حسین بن علی (ع) سخن گفتند و قلم زدند و بیانی ارائه کردند و
شعری آفریدند؛ یا واقفان موقوفات، یا بنیانگذاران مراکز مذهب، یا سازندگان و
معماران حسینیه ها و سقاخانه ها و یا سینه زن ها و نوحه کننده ها و ناله
کننده ها؛ همه اینها مانند بحث های مسأله پرستش خدا، 3 گروهند.
عدّه ای این کارها را انجام می دهند تا از عذاب الهی برهند و در قیامت نسوزند. سعی شان مشکور، اجرشان هم با خدا؛ به مقصد می رسند، امّا این بخشی از راه است. عدّه ای تلاش و کوشش شان چه در احیای آثار ادبی، نثر و نظم؛ چه در مراسم عزاداری، چه در بنیانگذاری، چه در وقف و مانند آن؛ هدف آنها این است که بهشت بروند،آنها هم سعی شان مشکورو در پیشگاه ذات أقدس له مأجورند. امّا گروه سوّمی هستند که در مراسم احیای عاشورای حسینی، اینها روی محبت و روی عشق این مراسم را احیاء می کنند؛ نه برای ترس از دوزخ، نه برای رسیدن به بهشت !
بالاتر از ترس از دوزخ، و برتر از شوق به بهشت؛ عاشقانه با سالار شهیدان داد و ستد کردن، بلکه با خدای حسین (ع) داد و ستد کردن است. که اگر آن مسأله عشق تجلّی کرد، جریان دفاع مقدّس محصول آن خواهد بود. این کشور را ترس اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد.آنچه که شما در عملیات این دفاع مقدّس مشاهده کردید، قسمت مهمّش عشق به ذات أقدس له بود، عاشقانه خون دادن بود، عاشقانه جنگیدن بود. آنکه می گوید: من پلاک نمی خواهم؛ می خواهم بی نشان رخت بر بندم، تا با بی نشان مرتبط بشوم؛ او برای ترس از جهنّم یا شوق به بهشت جان نداد ! او نثار و ایثار را برای اینکه محبوبی جز ذات أقدس له ندارد، پذیرفت و دیگر هیچ !
سرفرازی ایران اسلامی در جریان انقلاب و دفاع مقدّس، محصول احیای نام و یاد حسینی (ع)
هر چه بیشتر مراسم حسینی را عارفانه و عاشقانه احیاء کنند، بازدهش در دنیا و در آخرت بیشتر است و بهترین اثر آن همین دفاع مقدّس است و کشور را عشق به شهادت حفظ کرد و گرنه دیگران انقلاب می کنند؛ همین که مقداری شهید دادند، قیامشان افت می کند. قبل از انقلاب اسلامی، ایران هر وقت قیامی کرد؛ در نهضت هایشان، در جنبش هایشان؛ چون نام حسین بن علی نبود، مسأله شهادت و نثار و ایثار نبود، افت می کرد. امّا انقلاب اسلامی به رهبری امام (رض) چون بر اساس عشق و شهادت و ایثار و نثار کربلا و حسین بود؛ پیروان این مکتب شعار رسمی شان این بود و در انقلاب پیروز شدند، در دفاع مقدّس پیروز شدند. غرض آن است که جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
وظیفه علماء، مبلّغین و مداحان در جلوگیری از رواج خرافات و بدعت ها
این حرف های حسین بن علی را علماء در جلسات خصوصی باید برای حوزویان و دانشگاهیان بیان کنند و سائر اساتید و فضلاء هم برای توده مردم بخش عمیق معرفتی و اخلاقی حسین بن علی را آمیخته با حماسه بگویند، مداحان و سرایندگان هم سعی کنند آنچه که بوی عظمت می دهد و شکوه را در اذهان ترسیم و تصویر می کند، آنها را به مردم بازگو کنند؛ تا ن شآء الله عزیزان ما، جوانهای ما در روز عاشورا که با پای برهنه عزاداری می کنند، با شور حسینی به سر و سینه می زنند؛ دیگر آن آهن بی خاصیّت را حمل نکنند ! این وظیفه علما و مبلّغین است که بگویند، وظیفه ادیبان است که بسرایند، وظیفه خوانندگان است که در خواندن شان تبیین کنند تا این عزیزان هم که عاشقانه در پیشگاه حسین بن علی سر می ستایند تا سربلند بشوند، اینها بیش از گذشته و بهتر از گذشته این مراسم را احیاء کنند.
بیانات آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی) در برنامه تلویزیونی « نور مشرقین »
قم ؛ مؤسسه تحقیقاتی اسراء ـ 1379
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
irastalia.blogfa.com/post-367.aspx
(1) مفاتیح الجنان/ دعای کمیل (2) الکافی/ 1/ 98 (3) الکافی/ 1/ 98
(4) نهج البلاغه/ خ 179 (5) بحار الأنوار/ 44/ 329