اعتقاد ما باید این باشد که "مسبّب الاسباب" فقط خدای متعال است! فلذا مثلاً اگر در جایی کسی هم لطیفه ای گفت خندیدیم...روضه ای خواند گریه کردیم...بیماری را شفا داد، اصلاً مرده ای زنده کرد....باید نگاه ما مبتنی بر این دو اصل ذیل باشد:
"هو الّذی اضحک و ابکی" و "هوالّذی یحیی و یمیت"...
خب حالا سوال می شود، پس لطیفه گو و دکتر مثلاً این وسط چه کاره اند؟
میگیم اینها "واسطه فیض الهی اند"...
در نتیجه نگاه ما اینگونه است: هر لطفی در خود و اطراف خود میبینیم، از خداست! بنابراین مثلاً پدر و مادر که ما را به دنیا میارن، می شوند جلوه گر اسم "محیی" خداوند متعال! تمـــــــــــــــــــام حسناتی که از مخلوقات به ما میرسند، در حقیقت به واسطه آنها به ما رسیده، و منشاء آنها خداست!
اعتقاد ما بر پایه اینکه خداوند "بری از این است که بخواهد بی واسطه به بندگان فیض برساند!" می باشد!
نکته! این واسطه فیض شدن، خودش ناشی از اختیار ما می شود! یعنی ما به اختیار خود واسطه فیض می شویم یا نمی شویم! اگر سعی کردیم اینگونه باشیم که پاداش نیکو داریم و اگر نه که تکلیفمان مشخص است...
َ
عالی است