سوال است برایم!
خودمان را می خواهیم گول بزنیم؟ یا حواسمان نیست؟
یا اینکه تعصب داریم و نمیبینیم؟
یا اینکه ساده لوحیم؟
چرا خیال میکنیم دنیا...همین است که میبینیم؟
چرا چشمانمان را بسته ایم؟
چرا صندوق "بین المللی" پول...فقط توسط "5 کشور" اداره می شود؟
چرا سازمان بانک "جهانی" ...فقط توسط "12 کشور" اداره می شود؟
چرا "مجمع عمومی سازمان ملل" فقط پیشنهاد ارائه می دهد ولی تصمیم ها را "شورای امنیت" می گیرد؟
چرا "شورای امنیت" فقط از "5 کشور" تشکیل شده است؟
چرا بعضی ها اعضای شورای امنیت را "جامعه جهانی" می نامند؟
چرا اعضای "شورای امنیت" حق وتو دارند؟
چرا همین هایی که حق وتو دارند دائماً محض برقراری صلح و امنیت علیه ایران و سایر کشورها قطعنامه صادر میکنند؟
چرا همین 5 کشور که سردمدار امنیت جهانی اند خودشان بزرگترین سازندگان و فروشندگان سلاح در دنیا هستند؟
اصلاً چرا با نیروگاه های اتمی هند و پاکستان کاری ندارند، با ما کار دارند؟
از این بگذریم بیاییم در داخل کشور خودمون:
چرا بعضی خیال میکنند مردم نفهمند و خودشان فقط می فهمند؟
چرا منافع خودمان را، با سیاست خاص، بر دیگران ترجیح می دهیم؟
چرا به جای بیان حقایق دینی، اسلام را دست آویزی برای توجیه کارها و تصمیمات {گاهاً نادرست} خودمان قرار می دهیم؟
چرا وقتی انتخاباتی سالم برگزار می شود، و دلیلی بر ردّ آن نداریم، باز حرف از تقلّب می زنیم؟
چرا وقتی دوباره انتخاباتی سالم برگزار می شود، ولی نتیجه خواست ما نمی شود، خیال می کنیم مردم اشتباه کردند؟
چرا بعضی ها دولتی که بیشترین درآمد نفتی را تبدیل به "بالاترین نرخ تورم" و شاید بیکاری در طول تاریخ ایران می کند، باز از آن دفاع می کنیم؟
چرا به مردم 45 هزار تومان یارانه می دهیم و نرخ کالا ها را در مجموع به اندازه هزار برابر آن شاید بالا می بریم؟
چرا قیمت ها چند برابر می شوند ولی حقوق ها ثابتند؟
چرا باز هم فکر می کنیم "مردم ما مشکلی ندارند..." و یا "همه چی آرومه"؟
چرا هنــــوز هم که هنوز است، رئیس همین دولت را "مرد عدالت" می نامند؟
چرا خیال می کنیم نیازهای روحی بر مادی تماماً ارجحیت دارند؟
چرا خیال می کنیم علم را اگر از منافق بگیریم،اشتباه است؟
چرا یکشنبه ها در کلیساها برای صلح جهانی دعا می کنند و ما جمعه ها برای "مرگ" برخی خواص؟
چرا فکر می کنیم "آمریکا" یعنی کاخ سفید و اباما و پنتاگون و ازین حرفا؟
چرا وقتی پرچم یک کشور مستقل را که امروزه نماد ملت آن است، آتش می زنیم، به فکر نیستیم اگر بخواهند مقابل به مثل کنند، آرم "الله" را آتش می زنند؟
چرا دشمنی را با "شعار دادن" گاهاً اشتباه می گیریم؟
چرا بعضی ها خیال می کنند، وقتی سیاست روز دنیا بر اساس "منافع ملّی" است، کسی قرار است مفت و مجانی به دیگری کمک یا از او حمایت کند؟
چرا وقتی که روسیه که ســـالها ملت مارا و حقوقش را چپاول کرده، حق هسته ای ما را به رسمیت می شمارد، خوشحالیم اما وقتی با آمریکا مذاکره هم می کنند برای حل اختلافات، باز ناراحتیم؟
آیا اکثریت روس ها "مسیحی ارتدکس" نیستند و اکثریت آمریکایی ها "مسیحی کاتولیک" نیستند؟
چرا خیال می کنیم آمریکایی ها بی دین هستند، حال آنکه شدیدترین گرایشات دینی در غرب مربوط به این کشور است؟
چرا تحقیق نمی کنیم تا بفهمیم نماد دینی این کشور "توکل ما بخداست" (In God We Trust) حتی روی دلار ها نیز چاپ شده است؟
چرا تعصب داریم؟
چرا بعضی هایمان از آن ور بام می افتیم و خیال می کنیم آمریکا بهشت است از همه لحاظ؟
چرا باور نداریم دولت های غربی از "اسلام ما" ...از "منجی ما" هراس دارند، نه از سیاست و اقتصاد و علم ما؟
چرا برخی ها اگر واژه هایی مثل "فتنه" یا "سران فتنه" را ازشان بگیری یا از صحنه تاریخ حذف کنی، شاید دیگر حرفی برای گفتن ندارند؟
چرا خیال می کنیم "فتنه" فقط مربوط به دولت و حکومت است و "یک آدم بی شعور" که شاید طرفدار هم کم نداشته باشد، فتنه نیست؟
چرا خیال می کنیم سریال "جومونگ" قرار است به درد دنیا یا آخرتمان بخورد؟
چرا این روزها عبارت "جانم فدای..." شاید بیشتر برای کسی "غیر از خدا" یا " غیر از ولیّ خدا" و به صورت شعار در پلاکاردها و در و دیوار استفاده می شود؟
چرا فکر نمی کنیم به این سوالات بالا؟
چرا ممکن است با خواندن این چند سوال خیال کنید من عضو حزب یا گروه خاصی هستم؟
چرا نادانسته قضاوت می کنیم؟
چرا فکر نمی کنیم اگر هر کس به اندازه ای که یقین داشت حرف می زد، چقدر دنیا ساکت می شد!؟
چرا اینقدر به حرف دلمان گوش می دهیم و از دلمان می نویسیم؟
چرا وقتی که همه دنیا "امر واحد" ی است، اینقدر درگیر تضادها هستیم؟
نکته: این ها برای فکر کردن است...نه بحث و جدل ایجاد کردن!