شرک را روزانه، مثل آلودگی دستمان، از زندگی پاک کنیم...
به خیال خودم مراعات برخی گامهای بندگی (پست 18) را می کردم....تا اینکه یک روز وقتی به خیابان رفتم و جیبم (یا کارت بانکم) از پول خالی بود، متوجه شدم یک احساس ضعف یا کمبود اعتماد به نفس در خود میکنم....تازه فهمیدم هنوز دلبسته ام...هنوز مشرکم...
وقتی نمرات درسی ام از همه کمتر شد...وقتی استادم، رئیسم یا هر کسی کمی با من تند خویی کرد، وقتی جلو جمع ضایع می شدم، وقتی از سخن دوستی می رنجیدم، وقتی برای خواسته ای جواب رد می شنیدم، وقتی مسخره می شدم، وقتی پدرم رئیس جمهور شد، وقتی ورشکست شدم، وقتی رتبه اول المپیاد شدم دیدم در حالات روحیم تغییرات مثبت و منفی زیادی ایجاد شد، فهمیدم که هنوز معنای ایمان و اعتماد و توکل را نفهمیده ام...به عبارتی هنوز موحّد نبودم....
انسان اگر مقام معنویش تا ثـــــریــــا برود، باید احساس فقرش نسبت به خدا هم تا ثــــــریــــــا برود! پست و مقام و اموال و اولاد در دنیا نباید به ما تخیلِ توانایی دهد!
+ خلق الانسان ضعیفا ( النساء 28)، یعنی هـــــر که هم باشی(باید بدانی) سعادت جز به اذن خدا به دست نمی آید!
هنوز فاصله زیاد است از من تا "موحد بودنم"