الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۲۴ مطلب با موضوع «قرآن» ثبت شده است

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یک زمانی خدا توفیق داده بوده که بیشتر روی آیه ای که عنوان این پست است تدبّر کنم...اینکه بفهمم واقعاً وقتی زبانت باز می شود و می گویی "تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم" باید راست بگویی...قلباً هم راست بگویی...

بعد یکبار دقّت کردم دیدم یک اتّفاقی افتاد...برای مثال شبها که گاهی کسی به حقیر می گفت: "مرا برای نماز صبح بیدار کن"...هروقت خدا به ذهنم می انداخت و جواب اورا اینگونه می دادم، موفق می شدم که بیدارش کنم: "اگه خدا خواست چشم...هو الّذی یحیی و یمیت..."

فلذا بنظرم دیگر راز موفقیّت را فهمیدم! تصمیم گرفتم که مِن بعد در هرکاری قلباً بگویم "اگر خدا خواست ...ان شاء الله" تا کار بشود...

بعد دوباره خدا توفیق داد نگاه کردم دیدم در درون خودم یک اشتباه دیگر هست و آن اینکه: "خیال می کردم این خودم هستم که این راز را کشف کرده و دارم با استفاده از آن موفق می شوم "...فلذا تصمیم گرفتم مِن بعد ان شاء الله اینگونه فکر کنم: "همیشه اراده ام را در اراده خدا ببینم و ان شاء الله را هم اگر گفتم حواسم باشد که در همین گفتنش توفیق از او داشته ام..."...

این نیز گذشت...بالاتر که ما را می برد...آدم میبیند...همه اش "او" ست...هر جا حرف از "من" (برای حسنات) آمد...کار خراب شد...همه اش "او"ست!

یا هو یا من لا هو الّا هو

خداوند متعال در سوره ی اعراف آیه 179 می فرمایند:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ...

و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‏ایم [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى‏ کنند و چشمانى دارند که با آنها نمى‏ بینند و گوشهایى دارند که با آنها نمى‏ شنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ ترند [آرى] آنها همان غافل‏ ماندگانند...

***

این آیه به این معنا نیست که عده ای از اول جهنّمی آفریده شده اند...نخیر

آفرینش خداوند رحمانی است...یعنی خداوند با صفت رحمت جنّ و انس را خلق کرده است، یعنی هیچ احدی از ابتدا جهنّمی نیست...دراین آیه شریفه این لامِ "لِجَهَنَّمَ " برای نشان دادن "عاقبت" است نه غایت!!! بدین معنا که عاقبت عده کثیری، به دلیل استفاده غلط از اختیارشان، نزول شأن و درجه پیدا می کنند...و به دوزخ می روند.

"کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" یعنی مستقیم هم مثل چهارپا نمی شوند، اول نزدیک به صفات او می شوند، بعد عین خود او می شوند و همینجور شاید بدتر مثل سنگ و "کالحجارة او قسوة..." که دیگر تکلیفشان مشخص است.1

انسان همیشه این نردبان اختیار را همراه خود دارد، حال یکی از این نردبان برای صعود به بالا استفاده می کند یکی برای سقوط به ته چاه...

اگر فرمود: "کَالأَنْعَامِ" یعنی به جایی می رسند که ابتدا هوسران می شوند، هدف زندگیشان هوس و خواسته ها و شهوات نفسانی است...از خدا هم چه بسا چیزی بخواهند صرفاً همان ماشین و خانه و پول و امقال ذلک است... وگاهی بدتر می شوند...دل سنگ می شوند...فقط به خود می نگرند و بس...


1-سوره بقره آیه 74: برخی دلشان از سنگ هم سخت تر است، از دل برخی سنگها آب می جوشد از برخی دلها خیری بیرون نمی آید!
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَ‌ةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَ‌ةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ‌ مِنْهُ الْأَنْهَارُ‌ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُ‌جُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۗ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

سپس دل های شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سخت تر؛ زیرا پاره ای از سنگ هاست که از آنها نهرها می جوشد، و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن بیرون می آید، و پاره ای از آنها از ترس خدا [از بلندی] سقوط می کند؛ و خدا از آنچه انجام می دهید بی خبر نیست.

می بینی کسی ماشینش را رینگ اسپرت کرده، می گویند طرف عشقِ لاستیک است، دائم به فکر این لاستیک ماشینش است، فلان شخص عشقِ اتومبیل است، عشقِ گوشی است و امثال ذلک...

آخر آن دلی که درش حبّ لاستیک خودرو باشد که دل نیست، آپاراتی است...و اگر در آن حبّ ماشین بود که دل نیست، پارکینگ طبقاتی است، نمایشگاه اتومبیل است، قلبی که عشق خانه سازی دارد شهرک اختصاصی مسکنِ مهر است، و آنی که گوشی موبایل دوست دارد، غایت آمالش در حال حاضر آی فون سیکس است...

گاهی باید گفت صد رحمت به مردمان 4000 سال پیش، منظورم آباء و اجداد ابراهیم نبی خلیل الله (ع) است، لااقل خورشید و ماه می پرستیدند...امروز فلان هنرپیشه را، فلان نوازنده را، فلان شخص و... می پرستند.

وجود مبارک امام صادق علیه السلام فرمودند: "القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ فِی حَرَمِ الله غیَرَ الله" دل انسان حریم خداوند متعال است، در آن بجز الله کسی را ساکن نکنید...چرا؟ چون این دل که سرمایه وجودی ماست و از بین نمی رود...فلذا نه باید و نه می شود در آن غیر از یک وجود متناهی را قرار داد...اگر حبّ غیر او باشد، روزی که باید شخص از آنها دل بکند، عذاب می بیند، مصیبت است!

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید که عده ای "فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ" دلهایشان مریض است...در جای دیگر می فرماید:"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ"... اگر دلمان کسالت دارد، لااقل شافی و دارویش را که شناختیم، رهایش نکنیم!

+

 

 

وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا وَیَرْ‌زُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ...
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا وَیُکَفِّرعَنکُم سَیِّئَاتِکُم وَیَغفِر لَکُم...

فرمود هر کس "حرمت الله را نگه دارد"...نفرمود از ترس کس دیگر گناه نکند...

فلذا دقت داشته باشیم، باید از "خدا" بترسیم و معصیت نکنیم تا کار به آن گشایش و روزی برسد!

به نیّت توجه داشته باشیم...اگر به خاطر حضور رئیس مثلاً خطا نکردیم مزدش را باید از خودش بخواهیم! (اگر از خود چیزی دارد البته!)

سلام...

شاید زیاد شنیده باشید، میگن پارتی و آشنات تو کارا خدا باشه...بیشتر در حد حرفه برا خیلیا ولی در حقیقت آیه قرآنه...ما هی میگیم اینارو...به دوستان ، به ساکنان این کلان شهر و کره خاکی....اما کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟ هستنــــا ولی خیلی کم...خودتون میدونید....باز هم میریم سراغ کتاب الله، خط عثمان طه، صفحه 176، آخرای سوره مبارکه ی اعراف، اون بالای صفحه نوشته:

 

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۹۴﴾

أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَکَاءکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ(195)

در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى‏ خوانید بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى‏ گویید باید شما را اجابت کنند; (194)آیا آنها پاهایى دارند که با آن راه بروند یا دستهایى دارند که با آن کارى انجام دهند یا چشمهایى دارند که با آن بنگرند یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند بگو شریکان خود را بخوانید سپس در باره من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید.(195)

این آیه اشاره به بت ندارد، چون فرمود: "عبادٌ امثالکم"...پس یعنی بندگان خدا دست و پا وچشم و گوش ندارند؟...در جواب میگیم بله و خیر! دارند چون هم راه می روند، هم از دستها استفاده می کنند، هم میبینند و هم می شنوند...و ندارند چون اصل اینها و نیرویی که با آن ازین اندام استفاده می کنند از خودشان نیست!

شما فرض کن از یه دوستی یه کمکی میخوای ، انجام میده و کارتو به قول معروف راه میندازه...اما توجه کن این شخصی که کارتو راه انداخته، خداییش این نیرو و توانشو از خودش داره؟ خداییش از خودش داره مایه میذاره؟ اگر مال خودشه پس چرا بعد 70...80 سال که از دنیا میره دیگه نداره؟ پس چرا همین دستی یا بدنی که با یه امضاء یا موافقت کار بعضیارو راه میندازه، اگر بعد از فوت 2 روز تو دمای زیر 30 درجه نباشه، از بوی بدش نمیتونی کنارش وایسی؟ این توان از خودشه؟ این چشم و گوش و دست و پا از خودشن؟ مگر غیر ازینه که ما اگر چیز با ارزشی داریم دوست داریم همیشه حفظش کنیم و از دستش ندیم؟ پس چرا اجباراً باید یک روزی همه اینا رو بذاریم و بریم؟...
شاید این ساده ترین استدلالی بود که میشد آورد...برای اینکه بفهمیم این نیرویی که خلاق میشه...خودش خالق داره...برای اینکه فراموش نکنیم پارتی ما همون بهتر که خدا باشه...برای اینکه بدونیم، اونی که مارو خلق کرده، تدبیر هم در امرمون میکنه...پارتی بازی هم براشون میکنه (اولئک یرجون رحمة الله...)

پرسیدن که چرا اینقدر روی توحید تاکید میکنی؟ میون این همه موضوع های مختلف تو جامعه....

اگر نوشتیم باید سعی کرد بهشت و جهنّم را در همین دنیا دید، نه اینکه خیال یا آرزو باشد...نه!

اون کسی که قدرت حرف زدن و اختیار به ما داد، فرمود:

"کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ"

اگر علم یقین داشتید، جهنم را می دیدید...آن هم به عین الیقینش!

در جای دیگر فرمود:

" وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى "

جهنم را بارز مى‏ کنند و آن را نشان مى‏ دهند.

وقتی شناخت از خود نداشته باشد، آدمی ارزش برای خودش قائل نمی شود، و ممکن است هزار گناه و اشتباه را مرتکب شود....همینکه قدر خودت را بدانی کافی است برای گناه نکردن! و همینکه ندانی که هستی و چه ارزش وجودی داری، بس است که خودت را...خدایت را...ایمانت را به این دنیا و اسباب بازی هایش بفروشی...این روزها نگاه که میکنی، آدمی خیلی جاها اعتبارش را به تخصصش و مقامش می سنجند....

سلام . درود خدا بر تمامی خوبان عالم و بر شما بزرگواران که این مطلبو میخونید....
روزانه که از اتاقم بیرون می آیم و در این شهر 12 میلیونی قدم میزنم به مسائل و مشکلات زیادی بر میخورم...