الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

میگفت: بهم یک خط، یک مسیر درست بده که اگر اونو بگیرم و تا آخر عمر همینجور جلو برم، ضرر نکنم!

جواب شنید:

هــــــــــر چه و هــــــرجا که تو را به یاد خدا بیاندازد، برو...و از هـــــــرچه غیر از آن پرهیز کن و یا محتاطانه دنبالش کن!

نیازهای ذاتی خودت را هم، تا زمانی که از یاد خدا غافلت نکرده، دنبال کن! فرقی نمی کند غذا می خوری، تفریح می کنی، درس میخوانی، سفر می روی، حرف می زنی، یا راه می روی، و الّا آیه قرآن داریم: لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.... تفریحت هم باید جوری باشد، یا تا حدی باشد که تورا از یادش غافل نکرده!

اگر دیدی محلّی، شخصی، چیزی یا عملی تو را به یاد خدا می اندازد، با آن دوست شو! ولو یک درخت باشد! ولو یک تکه سنگ باشد! و اگر شخصی، مکانی عملی یا شیئی تو را از یادش غافل کرد، از آن دوری کن! ولو آشنا باشد!

التماس دعا

+ محیط های حقیقی و مجازی مان را خدایی کنیم.

+ حرفهای غیر خداییمان را از زندگی حذف کنیم و یا به حداقل برسانیم!

+ افکارمان را اینقدر درگیر "من دون الله" نکنیم.

+ بخشی از آیه 76 سوره قصص مربوط به "قارون" در متن آمده است!

+ یک مقاله مفید

خوشست درد که باشد امید درمانش

دراز نیست بیابان که هست پایانش

نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

عدیم را که تمنای بوستان باشد

ضرورتست تحمل ز بوستانبانش

وصال جان جهان یافتن حرامش باد

که التفات بود بر جهان و بر جانش

ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت

کمینه آن که بمیریم در بیابانش

اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم

که آبگینه من نیست مرد سندانش

ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز

کنند چون نکنند احتمال هجرانش

گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا

جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش

حریف را که غم جان خویشتن باشد

هنوز لاف دروغست عشق جانانش

حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای

سر صلاح توقع مدار و سامانش

گلی چو روی تو گر ممکنست در آفاق

نه ممکنست چو سعدی هزاردستانش

السّلام علیک یا فاطمة الزّهرا

السلام علیک یا امیرالمؤمنین، یا اول مظلوم عالم

روزی امیرالمومنین علی علیه السلام برفراز منبر سخن می گفتند؛ به ناگاه مرد عربی فریاد برآورد: به من ظلم شده است! حضرت علیه السلام به او فرمودند: به تو یک ظلم شده است، اما من به اندازه ی ریگ های بیابان، قطره های باران و کرک و موی حیوانات، مورد ستم قرار گرفته ام.( مناقب آل ابی طالب، صفحه 382 - الصراط المستقیم،جلد3، صفحه150)

می پرسند چرا قرآن در بعضی جاها توصیه به "قتل" کرده است؟ حکم اعدام چرا؟ چرا اسلام گفته است بعضی ها را بکشید؟  چرا معصومین و پیشوایان دینی ما در جنگها شرکت می کردند و کفار را به هلاکت می رساندند؟ مگر اسلام نیامده برای زنده کردن بشریت؟ مگر برای کشت و کشتار آفریده شده ایم؟

می گوییم اولاً اسلام دین احیا کننده بشریت است، و پیام آن برای زنده کردن انسانیت و صفات حسنه بشر است. تا جایی که شخص قابلیت بازگشت به سمت خدا را دارد، تسلیم خدا شدن را دارد، دست نگه می دارد، لکن بعضی جاها شخص آنقدر به گمراهی کشیده می شود، آنقدر کافر می شود که از ان پس نه تنها زندگی سایر مردم را به خطر می اندازد، بلکه آخرت خودش را سراسر تباه و غرق در عذاب می کند.

خداوند کریم در قرآن می فرماید:

وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و کسانی که کفر ورزیده اند هرگز گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان است، جز این نیست که مهلتشان می دهیم و در نتیجه به گناه خود می افزایند و برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.

امام باقر (ع) می فرمایند که طبق این آیه مرگ برای کافر بهتر است.1

علی ایّ حال باید توجه داشت، قرار نیست کسی به این راحتی ها دست به قتل عام بزند، همانطور که امروز جبهة النّصرة، داعش و جیش العدل و امثال ذلک می کنند. اعلام جنگ را حاکم اسلامی بر عهده دارد، اعدام را حکومت اسلامی و با تشخیص علماء انجام می دهد و نه هر بی سر و پایی!


1- بحارالانوار باب 5: عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر علیه السلام قال : قلت له : أخبرنى عن الکافر الموت خیر له أم الحیوة ؟ فقال : الموت خیر للمؤمن والکافر ، قلت : ولم ؟ قال : لان الله یقول : ( وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلأَبْرَارِ ) ویقول : ( وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ)


مردم بدانید و آگاه باشید نه بین مخلوقین و نه بین ملک مقرب و نه بین انبیا مرسل و نه هیچ احدی با خداوند رابطه‌ای نیست مگر اطاعت و بندگی خدا، ملاک نزدیکی به خدا فقط اطاعت است، پس بر اطاعت و بندگی خداوند بکوشید، در سوره حجرات می‌فرماید: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم»، گرامی‌ترین شما در نزد خداوند باتقواترین‌ شماست، عموی پیغمبر را قرآن می‌فرماید دو دستش بریده باد «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ»، چون ملاک تقواست و این ارتباطات ملاک نیست، بندگی ملاک است. سلمان فارسی به جایی می‌رسد که امام صادق(ع) می‌فرماید: بگویید سلمان محمدی!

از امام موسی‌ بن جعفر(ع) سؤال شد: چه چیزی افضل در نزد خداوند است و بنده را به خداوند نزدیک می‌کند، حضرت(ع) فرمودند: اطاعت خداوند و اطاعت رسول خدا(ص)

اویس قرنی پیغمبر را ندیده بود، قَرَن با مدینه فرسنگ‌ها فاصله داشته، اما اویس قرن با پیغمبر از نظر روحی و مشاهدات باطنی این قدر نزدیک بوده که وقتی دندان پیغمبر در میدان جنگ می‌شکند، همان لحظه دندان اویس در دهانش می‌افتد، وقتی گفتند اویس پیغمبر را وصف کن، یک طوری وصف می‌کرد، مثل کسی که دائماً با پیغمبر بوده است، عاشق پیغمبر بود، وقتی از مادرش اجازه می‌گیرد بیاید پیغمبر را ببیند، مادرش یک روز بیشتر اجازه نمی‌دهد، آمد مدینه دید، پیغمبر در مدینه نیست، فوراً به یمن برگشت، چون اطاعت امر مادر «اطاعت ‌الله» است، اطاعت امر پدر و مادر اطاعت خداوند است. وقتی پیغمبر برگشت: فرمود: بوی دوستم و حبیبم اویس قرن به مشام من می‌رسد، گفتند: یا رسول‌الله اویس قرن برای دیدن شما آمده بود.

به اویس قَرَن گفتند: دلت چه می‌خواهد، گفت: دلم می‌خواهد همه عالم یک شب طولانی شود و من آن شب، صورتم را روی خاک بگذارم و بگویم: سبحان‌ الله، سبحان‌الله، سبحان‌الله، لذا فرموده‌اند: بالاترین چیزی که شما را به خدا نزدیک می‌کند، طاعت خدا و طاعت رسول خداست.

حضرت صادق(ع) فرمودند: قیامت یک عده‌ای قیام می‌کنند و دم در بهشت می‌ایند، از اینها سؤال‌ می‌شود شما چه کسانی هستید؟ می‌گویند: ما اهل صبر هستیم، سؤال می‌شود بر چه چیزی صبر کردید؟

می‌گویند: ما در دنیا بر طاعت خدا صبر کردیم (توی هوای گرم چادر به سر کردیم، روزه گرفتیم...) و در مقابل معصیت خدا هم صبر کردیم (دروغ نگفتیم. نگاه به نامحرم نکردیم. در حق دیگران اجحاف نکردیم...)، در مقابل معصیت مقاومت کردیم، یک مرتبه از طرف خداوند ندا می‌رسد، این‌ها راست می‌گویند، این‌ها را داخل بهشت کنید. حضرت علی(ع) فرمودند: افضل طاعت‌ها ترک لذت‌ها نامشروع است.


به روایت حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد


من عرف نفسه فقد عرف ربّه...

سوال ایجاد می شود، کدام نفس؟

بعضی ها با خواندن این جمله نگاه به خودشان می کنند، میبینند یک سری محاسن دارند، یک سری معایب...سوال می شود برایشان، مگر خدا العیاذ بالله معایب هم دارد؟

مثال میزنم: ببینید، اگر قرار باشد، خدا در انسان جلوه کند، و به اصطلاح آن "واحد" در این "کثیر" ظاهر شده باشد، شاید بتوان گفت مثل این است که مقداری از آب دریا را بخواهیم در ظرف خودمان بریزیم. اگر ظرفی که استفاده می کنیم، آلوده باشد، کثیف باشد، دیگر این آبی که در آن است را بعداً نمی توان به عنوان "نمونه آب دریا" بررسی کرد. چرا که آلودگی ظرف ما مانع رسیدن به آب خالص دریا شده است. فلذا بدانیم باید بدانیم، ظرف وجودی ما باید پاک و طیّب باشد، اصلاً ظرف وجودیمان را در همان آب دریا بشوییم و طاهر کنیم، بعد بیاییم مقداری از آن را در برداریم...

وجودی که از کینه، حسد، حرص، ریا، تکبّر و...پاک نشده، چطور می خواهد خودشناس و خدا شناس باشد؟ با وجود اینها نمی شود خدا را شناخت، وقتی مثلاً تکبّر بیاید دیگر کار نمی شود! بنابراین میبینیم سالک واقعی کارش را از طهارت و تزکیه نفس آغاز می کند!

با سلام خدمت دوستان گرامی و عرض تبریک و تسلیت به مناسبت بهاری نو و سالی و همچنین ایام شهادت مادرم زهرا (س)...

می گویند ما که ندیدیم کسی مرده زنده کند، می گوییم لطفاً چشمان خود را بروی حقیقت (هرچند سخت باشد) باز کنید...

خداوند در قرآن کریم میفرماید:

وَ تَرَی الاْرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجِ بَهِیجٍ * ذَ'لِکَ بِأَنَّ اللَهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتَی'وَ أَنـَّهُ عَلَی'کُلِّ. شَیْءٍ قَدِیرٌ

(از سوی دیگر) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‏ بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می ‏فرستیم، به حرکت در می‏ آید و می ‏روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می ‏رویاند. این به خاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می‏ کند و بر هر چیزی تواناست.

×××

اگر زمستان را دیدی که چگونه بهار شد، پس نمونه ای از قیامت را هم دیدی...خدا کند که بخواهیم عبرت بگیریم وگرنه "آیات خدا" در همین طبیعت نامحدودند...ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها...

خدا کند که "نگاه ما" حقیقت بین باشد! انشــاالله!

تو وقتی صحبتت تمام شد می گویی: یا حق

من وقتی حرفم تمام می شود، می گویم: یاعلی

این دو باهم فرقی دارند!؟

التماس دعا






آدمی اگر حواسش به مسیری که در زندگی دارد طی می کند نباشد، دائم راه کج می کند.

اصل را می گذارد، فرع را می چسبد!

توحید را می گذارد، نماز را می چسبد.

معاد را می گذارد، حساب بانکی اش را می چسبد.

اصلاح خود را می گذارد، اصلاح دیگران را می چسبد.

دین را می گذارد، سیاست را می چسبد.

حق را می گذارد، منفعت شخصی و حزبی را می چسبد.

امام را می گذارد، نمایندگان موقتش را می چسبد.

بهشت را می گذارد، مسکن مهر و امثال ذلک را می چسبد.

ارتباط با خدا را می گذارد، ارتباط با مردم را می چسبد.

امر آخرت را می گذارد، امر دنیا را می چسبد.

سخن حق را می گذارد، به گوینده می چسبد!

قرآن را می گذارد، کتب رمان و ...را می چسبد.

صوت قرآن را می گذارد، پاپ و کلاسیک را می چسبد...

××××

نصیحت پیامبر صلوات الله علیه و آله به امیرمؤمنان علی علیه السّلام:

اذا رایت الناس یشتغلون بالفضائل فاشتغل انت باتمام الفرایض.

و اذا رایت الناس یشتغلون بعمل الدنیا فاشتغل انت بعمل الاخره.

و اذا رایت الناس یشتغلون بعیوب الناس فاشتغل انت بعیوب نفسک.

و اذا رایت الناس یشتغلون بتزیین الدنیا فاشتغل انت بتزیین الاخره.

و اذا رایت الناس یشتغلون بکثره العمل فاشتغل انت بصفره العمل.

و اذا رایت الناس یتوسلون بالخلق فتوسل انت بالخلق‏

وقتى که دیدى مردم مشغول مستحباتند، تو مشغول واجبات باش .

وقتى که تو دیدى مردم به امر دنیا مشغولند، تو به امر آخرت مشغول باش.

هنگامى که دیدى مردم به عیب جویى کردن از دیگران مشغولند، تو مشغول به عیب خودت باش .

وقتى که دیدى مردم به زینت دنیا مشغولند، تو به زینت آخرت مشغول باش.

وقتى که دیدى مردم به زیادى عمل به عبادت مشغول هستند، تو به حقیقت عمل مشغول باش.

وقتى که دیدى مردم مشغول به دامن گرفتن دیگران و متوسل شدن در خانه این و آن هستند، تو به خالق متوسل  باش!