الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

کاش کمی جای این مرغان آبی بودم...

بعضی ها خیال میکنند "حس غریب" دل ندارد...

نه بابا، بخدا او هم دل دارد...

دلش هم میگیرد...

شاید عاشق می شود...

اما دلشو دست کسی نداده...

:)

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت

سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم

که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی

صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی

برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی

نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت

آشـنا

شیــطان شناسی!

و اما در ادامه مسیرمون قرار شد موانع رو بشناسیم...(حتماً تا آخر بخوانید)

تا راه رو راست بریم یا راه راست رو بریم!

"أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ المُستَقیم؟؟"

بزرگترین مانعی که اصلاً خودش قسم خورده مانع مسیر بشه همان شیطان خودمان است...

هممون باهاش در ارتباط بودیم... تجربش کردیم...خیالتون راحت...

اما جالبه واقعاً بدونیم کی بوده...کجا اومده...! موضوع تکراری نمیشه خیالتون راحت!

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

هی میگه "جامعه مثل مرداب شده"...

"نمیشه تو این محیط گناه آلود ، خودتو  حفظ کرد همانطور که قطره آب پاک در مرداب آلوده میشه"....

جواب شنید : اشتباهت اینجاست خودتو قطره آب معرفی کردی...

اگرمثل این دانه الماس باشی...هیچیت نمیشه!

خیالت راحت!

فقط باید همانقدر که الماس سخت است قلبت ثابت باشد!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خب...عرض شد که ترک معصیت...گناه...

اول دقت کنید که اینکه گفته شد ترک گناه منظور همیشه نماز خواندن و روزه گرفتن و ...اینها نیست

این وبلاگ دارد مسیر مومنان را آنالیز میکند...همانهایی که در آیات آخر سوره بقره منصوب به "آیة الکرسی"  خداوند فرموده که "یخرجهم من الظلمات الی النور"....

همه شما میدانید که یکی از معانی "ظلمت" گناه است...همانطور که به تقلید از ادب یونس (ع) میگوییم: "انی ظلمت نفسی...انی کنت من الظالمین"...

پس در آیت الکرسی هم خدا میفرماید که کسانی هم ایمان دارند گاها در یک ظلماتی هستند یعنی گرفتار یک سری گناهانی هستند که دست پا گیر می شود برایشان...

انجور که برداشت می شود این گناهان نماز نخواندن و روزه نگرفتن نیستند چون این جور گناهان برای کسانی است که کافر شدند و خدا هم در همان قرآن گفته است...

لذا سرتو رو درد نیارم...منظور بنده هم همان گناه های مدرن امروزیست...شاید اسمش را گناه به معنای عام نگذارند اما

منظورم یک سری اموری ست که ترک آنها به تو نور میدهد...(ظلمت--------> نـــور)

در ادامه مطلب عرض میکنم انشالله اگر تا اینجای متن را خوانده ای بقیه اش را حتما بخوان!



گاهی فکر میکنم...

دنیای ما شده دنیای تو در تو...

مثل اتاقهای قدیمی خانه مرحوم پدربزرگم که دوران بچگی آنجا بازی میکردیم...

در هر اتاقی دری بود که برای ما انگار به یک دنیا گشوده می شد...

دقایقی در این اتاق بازی میکردیم...بعد در را باز می شد و وارد دنیای دیگر میشدیم...

عمیق که فکر که میکنم...

انگار از زمانی که نطفه ای بیش نبودم یادم می آید...

چند سالی گذشت ، جسم و جان که گرفتم...در یک برخورد وارد دنیایی شدم که مادرم برایم ساخته بود...

9 ماه آنجا ماندم...

دوباره در باز شد و وارد دنیایی شدم که خیلی ها میگویند پدرت برایت ساخته...

ولی هنوز هرچه فکر میکنم یادم نمی آید وقتی همه زیر تابوتم را گرفتند

و مرا در گودالی قرار دادند و خلاصه "سنگ تمام" رویم گذاشتند و رفتند...

این "درِ اتاق من" به چه دنیایی گشوده می شود...

بد نیست سفری کنم... ; )

آشـنا

خیلی خب...

گفتیم که قراره مسیر کسایی رو پی بگیریم که به سوال "آیا بنده ای؟" جواب مثبت میدن

و به علاوه بنده خدا هم هستن یا میخواهند باشند...

 ****

آمدیم و یک مقدمه گفتیم...

عرض کردم بندگی واقعی و اخلاص در اوقات تنهایی در دنیا مشخص میشه...

همان زمانهایی که علی الظاهر کسی تو را نمیبیند یا نمیشناسد

میبینیم که "خود" واقعیت آنجا مشخص می شود...

خوبی یا بدی؟!!

***

به من می گه اینجور که نمیشه...

شما میگی در اوقات تنهایی اخلاصتو به خدا نشون بده!

بعد ما هم تصمیم میگیریم مثلا از فردا دیگه واقعا "عبد" باشیم...

هرکار میکنیم که نمیشه...یه دفعه بخود میایم میبینیم ...ای داد یه اشتباه کردیم...

حالا اینکه چطور این حرفها رو به عمل تبدیل کنیم را انشالله در ادامه مطلب بررسی میکنیم !

آشـنا

هر جای دنیا که هستی...

هر ساعتی که داری این مطلبو میخونی...

در هر پست ومقامی که میخواهی باش...

...

فقط یه لحظه بایست و نگاه به آینه وجودت کن

به خودت فکر کن ببین بنده ای یا آزادی؟

...

اگر آزادی که برو هرچه میخواهی بکن...

اما اگر بنده ای یا اسم خودتو گذاشتی بنده یا لااقل دلت میخواد

بنده باشی!

دقت کن بنده چه کسی؟ بنده نفست؟ بنده کس دیگری...؟

یا بنده خدایت!

....

اگر بنده خدایی پس در این فکر نباش دلم چه میخواهد...

دلش چه میخواهد...

ببین خدایت چه گفته! آنگاه میفهمی در دنیا چه باید بکنی

و اگر او گفته بر فرض از فلانی (رسول ، اولیــاء و پدر مادر...)اطاعت کن

چگونه باید اطاعت کنی...

****

یک چیزی میگویمت جدی بگیر!

اگر بنده خدایی ...خودت را مسخره نکن!

گول نزن!

الله را اطاعت کن!

در جمع خـــوب بودن خیلی هنر نیست!

هنر این است در تنهایی بندگی کنی!

هنر این است در تنهایی بندگی کنی!

هنر این است در تنهایی!

بندگی کنی!

ادامه دارد...

آشـنا
خواندن مطالب این وبلاگ برای کسانی که فقط عاقلانه نگاه میکنند و عمل میکنند...
کسانی که با خودشان الکی جنگ دارند...
کسانی که خیال می کنند روشن فکرند...
و کسانی که فقط حرف خودشان را قبول دارند...
توصیه نمیشود!

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند!

عقل گرایان و کسانی که جز بالایی ها هستند
برای بهره بیشتر از کلید های Ctrl+F4 استفاده کنند...

یاعلی
آشـنا

بســـم اللّــہ الّـــرحمـــنـــ الّـــرحیـــــم

˙·٠•● ˙·٠•● ˙·٠•●

سلامـے چو بوے خوش آشنایــے ...

خدمت محضر امام زمان (ارواحنا له الفداه) و منتظران واقعی اش...که انشالله

شما و بنده هم جزء آنها هستیم...

˙·٠•● ˙·٠•● ˙·٠•●

اگـر ڪــــریمــ یارے بفرماینــב

زین پس با نگاهی تازه تر...

مسیر را پی میگیریم...

˙·٠•● ˙·٠•● ˙·٠•●

دعا بفرمایید...