الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

تو وقتی صحبتت تمام شد می گویی: یا حق

من وقتی حرفم تمام می شود، می گویم: یاعلی

این دو باهم فرقی دارند!؟

التماس دعا






آدمی اگر حواسش به مسیری که در زندگی دارد طی می کند نباشد، دائم راه کج می کند.

اصل را می گذارد، فرع را می چسبد!

توحید را می گذارد، نماز را می چسبد.

معاد را می گذارد، حساب بانکی اش را می چسبد.

اصلاح خود را می گذارد، اصلاح دیگران را می چسبد.

دین را می گذارد، سیاست را می چسبد.

حق را می گذارد، منفعت شخصی و حزبی را می چسبد.

امام را می گذارد، نمایندگان موقتش را می چسبد.

بهشت را می گذارد، مسکن مهر و امثال ذلک را می چسبد.

ارتباط با خدا را می گذارد، ارتباط با مردم را می چسبد.

امر آخرت را می گذارد، امر دنیا را می چسبد.

سخن حق را می گذارد، به گوینده می چسبد!

قرآن را می گذارد، کتب رمان و ...را می چسبد.

صوت قرآن را می گذارد، پاپ و کلاسیک را می چسبد...

××××

نصیحت پیامبر صلوات الله علیه و آله به امیرمؤمنان علی علیه السّلام:

اذا رایت الناس یشتغلون بالفضائل فاشتغل انت باتمام الفرایض.

و اذا رایت الناس یشتغلون بعمل الدنیا فاشتغل انت بعمل الاخره.

و اذا رایت الناس یشتغلون بعیوب الناس فاشتغل انت بعیوب نفسک.

و اذا رایت الناس یشتغلون بتزیین الدنیا فاشتغل انت بتزیین الاخره.

و اذا رایت الناس یشتغلون بکثره العمل فاشتغل انت بصفره العمل.

و اذا رایت الناس یتوسلون بالخلق فتوسل انت بالخلق‏

وقتى که دیدى مردم مشغول مستحباتند، تو مشغول واجبات باش .

وقتى که تو دیدى مردم به امر دنیا مشغولند، تو به امر آخرت مشغول باش.

هنگامى که دیدى مردم به عیب جویى کردن از دیگران مشغولند، تو مشغول به عیب خودت باش .

وقتى که دیدى مردم به زینت دنیا مشغولند، تو به زینت آخرت مشغول باش.

وقتى که دیدى مردم به زیادى عمل به عبادت مشغول هستند، تو به حقیقت عمل مشغول باش.

وقتى که دیدى مردم مشغول به دامن گرفتن دیگران و متوسل شدن در خانه این و آن هستند، تو به خالق متوسل  باش!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

در ادامه مبحث شناخت نفس، به جایی رسیدیم که لازم است، بدانیم برای طی سیر الی الله، ابتدا لازم است به حکمت یا عرفان نظری برسیم و سپس به عرفان عملی.

حکمت نظری بدین معنا که عقل انسان کامل بشود، فکر انسان اصلاح بشود، تا بعداً بتواند این تصمیمات صحیح حاصل از فکر درست را عملی کند. حواس پنجگانه ظاهری و باطنی، قوه وهم و خیال و قوه عقل باید با عرفان نظری تغذیه بشوند و بعد از آن پای "دل" به وسط میاد که می شود حکمت عملی! (توضیح مفصل در جلسات آینده انشا الله!)

به اصطلاح می فرمایند باید اسماء الهی در وجود ما نهادینه یا پیاده بشوند. یعنی اگر قرار شد قرآن بخوانی و از همان ابتدا معتقد به "الله، الرّحمن و الرّحیم" باشی، باید در سطح خودت و با رفتارت ثابت کنی که معنی لا اقل رحمان و رحیمش را فهمیده ای!

یزید بن معاویه ملعون در مسجد شام از امام سجاد علیه السلام سوال می کند: آیا من هنوز هم می توانم توبه کنم؟، آقا می فرمایند: بله...هنوز هم در توبه باز است....این یعنی امام بزرگوار ما حقیقت رحمن و رحیم در وجودشان نهادینه شده فلذا با این همه عطوفت رفتار میکند.

و خلاصه سایر اسماء الهی را اگر در وجود خودمان یافتیم، اگر این ظرفیتهای وجودی را تحقق بخشیدیم، تازه می بینیم که تمــــــام عالم دارند با ما هماهنگ عمل می کنند، زیرا "تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ..."!

وقتی هماهنگ شدیم، تازه می فهمیم آمده ایم روی دور زمین و زمان و این آغاز حرکت صعودی ما خواهد بود انشاالله!



انشالله خدا قسمت کنه مدینه که آدم میره، یک دور سیاحتی زیارتی در تمام شهر با کاروان میزنیم که بهش میگه "زیارت دوره مدینة النّبی".

یکی از مناطقی که در زیارة دوره مدینه بازدید میکنیم، منطقه بئار یا ابیار علی (ع) هست. ابیار جمع بئر هست در عربی به معنای چاه ها، یعنی چاه های حضرت علی (ع). منطقه ای با سنگ های سیاه رنگ در اطراف شهر پیامبر صلی الله علیه و آله است. همانجایی که مولای ما چاه حفر می کردند و نخلستان ایجاد و وقف اسلام می کردند! که متأسفانه آن دولت خائن به حق اهل بیت پیامبر (ص)، هیچ اقدامی در رسیدگی به این محل میتوان گفت نکرده، و به یک جای دور افتاده و فقیر به لحاظ زیست محیطی تبدیل شده است. سرزمین وسیعی را میبینیم در اطرافش تا "مسجد شجره" که نخلستانهایی هنوز هم زنده و بیدار هستند و از دست مایه علی علیه السّلام سیراب می شوند.

فردا، 15 اسفند، روز درختکاری است. چند سایت خبر که رفتم، تیتر اول آنها این چنین بود: "آقای....یک اصله نهال غرس کردند..." با کلـــّی فیلمبرداری و عکس و با همراهی افراد و....

دلم برای غربت مولا سوخت. نزدیک ترین شخص به لحاظ روحی به پیامبر صلوات الله علیه در شهر مدینه، چندین حلقه چاه حفر میکند، و نخلستان های بزرگ را با آن آبیاری می کند، بعد از 1400 سال هنوز مردم و درختان را سیراب میکند، تازه به کاروان شیعیان خیلی اجازه بازدید از محل را نمی دهند، تا اینکه احتمالاً یادی از مولا نکنند و خدماتش به اسلام و مسلمین را فراموش کنند....

ما هم مملکت اسلامی داریم، یک نفر در صدر حکومت نهالی می کارد و  ما آن را در بوق و کرنا می کنیم...یک نفر دیگر به دیدار پدر و مادرش میرود که یک امر واجب شرعی است، خبرش را و عکسش را تیتر روزنامه و تلویزیون میکینم!

خداوند مارا و امت اسلام را به هدایت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشّریف حیات ببخشد! انشاالله

قدیم ترها...قدیمی تر ها صفا و معرفت بیشتری داشتند و دارند...

وقتی میخواستی بری از خونه بیرون میگفتن : "خدا به همرات"...

امروز...امروزی ها...وقتی میخوای بری بهت میگن: "مواظب خودت باش"..."فعلاً"...

گرفتی چی میخوام بگم؟





آیت الله سعادت پرور می فرمود: « در زمان مرحوم آیه الله الحق و العرفان آقا سید علی قاضی، سیدی عارف و موحد به نام آقا سیّد درچه ای در نجف اقامت داشت؛ وی هر روز به ایوان بزرگ صحن امیرالمؤمنین علیه السلام می رفت و در حالی که عبایش را بر سر خود می کشید به مردم و رفت و آمدهای آنها و حالاتشان نگاه می کرد. وقتی خبر او را به مرحوم آقای قاضی می دهند می فرماید: « آن سید از دیدن اجتماع و ازدحام و شلوغی مردم، مشاهدات توحیدی می کند و به حقایق بزرگ و معارف الهی می رسد. »

ناقل این مطلب در توضیح فرمودند: کسانی که اهل معرفت نیستند از خلوت و تنهایی بیزار و هراسانند و دوست دارند همیشه در میان مردم و جمعیت باشند، بر خلاف اهل سلوک که به خلوت و عزلت رغبت بسیار نشان می دهند، کسانی که به مرحله عالی سلوک معنوی برسند وقتی به میان جمعیت و مردم می رسند و میانشان اقامت می کنند از اجتماع و ازدحام آنها معارف و مشاهدات توحیدی دریافت می کنند...

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت.. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم...

مرغ بریان به چشم مردم سیر

کمتر از برگ تَره بر خوان است

وان که را دستگاه و قوت نیست

شلغم پخته، مرغ بریانست

گلستان سعدی، حکایت هیجدهم

اعوذ بالله من نفسی و من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نظر به اینکه برخی همراهان قدیمی و علی الظّاهر مخالفان کنونیِ حقیر، مدتی ست در سیطره ابهامات و حدسیات، سخنانی چه در عموم و چه در غیرآن، در مورد بنده بیان نموده اند، لازم دانستم در این خصوص نکاتی را یادآور شوم:

به نام آنکه جانم در دست اوست

نویسنده حقیر این وبلاگ، سوای تلاطمات درونی و لغزش ها و افت و خیزها، یک خدا پرست است، زیرا احدی جز الله را لایق پرستش و ستایش واقعی ندیده، و بر این عقیده خویش استوار است، انشاالله.

از ابتدای تاسیس این پایگاه شخصی، سخن از خدا بوده و اگر خودش بخواهد، روند به همین صورت ادامه خواهد داشت. اینجا سعی شده من حیث المجموع مدح خداوند شود، و همچنین مسیر بندگی خالصانه حضرت حق، طبق آنچه که در قرآن، روایات و گفته های بزرگان و عرفا تبیین شده، بررسی شود، تا به امید خدا، اولاً درسی برای خودِ نویسنده باشد، ثانیاً اگر گذر چشمان بنده ای به این درگاه افتاد، سودی برده باشد.

عنوان این سایت بی شک نیازی به توضیح ندارد، یعنی خود کاملاً شرح و بیان هدف را میکند. اگر نویسنده انتظار و توقع نگاهی دارد، آن از سوی خدای خویش است و لا غیر! فلذا معمولاً نه از بی توجهی بندگان (اگر به دلیل عیب نویسنده نباشد) آزرده خاطر می شود و نه قرار است برای جلب توجه سایر وبلاگ نویسان "التماس" کند. اگر درخواستی برای دیدن مطالب بوده، به دلیل دلسوزی و اهمیت دادن به ظرفیت مخاطب و استعدادهای نهفته وجودی او بوده است.

علی ایّ حال، امروز خواننده های بنی بشر این پایگاه از طیف های گوناگون هستند. اکثر آنها محصل و اهل علم و تحقیق، و بعلاوه اشخاصی مذهبی و معتقد به ولایت پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین و تابع ولی فقیه هستند، که معمولاً سابقه آشنایی آنها نیز بیش از یکسال است.

و دیگر آنکه، هرچند پدر حقیر آنقـــدر درجات بالای علمی، یا درجات بالای مالی، یا درجات بالای جنگ و جبهه، یا درجای بالای پست و مقامی نداشته اند که سالهای متمادی خود و خانواده را به دیار غیر مسلمین ببرند، اما حقیر هم دنیا ندیده نیستم، سفر نرفته نیستم، سرد و گرم نچشیده هم نیستم! فلذا اگر کسی هرچند سال از عمر شریفش را در نقاط مختلف دنیا گذراند، دلیل بر روشنفکرتر بودنش در درک حق و باطل نیست!

نویسنده این وبلاگ سعی کرده است، به جای تکیه بر توهّمات، حدس و گمان ها، بر اساس واقعیات و حقایق عینی و غیبی، مشهود و نا مشهود، در اینجا سخن بگوید. اگر جایی نیز احساس کرده است با عملی و یا باحرفی،می تواند بنده ای را راهنمایی، یا شادمان کند (ولو اشتباه کرده بوده و نیتش فقط خیر بوده) غالباً آن را انجام داده است.

نویسنده همچنین فردی متأهل است الحمدلله و چه در این سایت و چه در سایر نقاط دنیای وبلاگ ها، غرایز روحی و عاطفی خود را مطلقاً اعمال نخواهد کرد.

معتقد است که آبـــرو را (اگر باشد) خدا داده است، فلذا واهمه ای از تهدید کنندگان به "آبرو ریزی" در بین خلایقی که در معرض شیطان رجیم هستند، ندارد.

از "خود برتر بینی" ، "تعصب" ،"خیال پردازی" و "سخن گفتن بر مبنای توهّمات ذهنی"متنفّر است و هر بنی بشری را اگر بتواند از این مسائل نهی میکند.

پیش آمده که حقیر به کسی توصیه ای کرده ام، و خود را اصلاح کرده است(و بالعکس)، و یا اینکه مطالب این پایگاه را خوانده و اینها را الطاف خدا دانسته است، و در عوض بوده اند آدم های دیگری که اگر توصیه ای کرده ام برایم سپر دفاعی گرفته اند، خود مرا متهم کردند، یا اگر خواستم که مطالبم را بخوانند، خیال کرده اند به شخصِ آنها نظرِ خاص دارم، یا اگر نظراتم را خوانده اند، بر اساس سوء تفاهم بعداً گفته اند: این فرد از موضع باطل کنار نمی آید.

علی ایّ حال، حقیر یک بنده کاملاً عادی و کوچک خدا هستم، پدرم و خودم نجیب زاده نبوده ایم و با پیامبر، امام، رهبر، رئیس جمهور و ... جلسه خصوصی هم نداشته ایم و به همین خاطر! شیطان هم ازین بابت بهانه ندارد که به من بگوید: "تو برتر از خیلی ها هستی!"!

در آخر بخاطر پرحرفی ام پوزش میطلبم، و خودم و شما را به شناخت "خود حقیقی" و پرهیز از تعصب، خود برتربینی و تکیه بر حدسیات و غیر قطعیات (علی الخصوص در حوزه دین) توصیه میکنم.

والسلام علیکم و رحمة الله


حس غریب

پنجشنبه، هشتم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود دو هجری شمسی