الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

وقتی کسی افسار زبانش را در دست نداشته باشد، هـــرچه به فکرش می رسد، می گوید، یا بیشترش را می گوید...توهین می کند، دروغ می گوید، اغراق میکند، چاکرم نوکرم مخلصم می کند، حرف اضافی می زند، در هــــر جا سخنی باشد زِری می زند، نپرسیده جواب می دهد، توهمات ذهنی اش را دائم بیان می کند، دخالت بیجا می کند، اطلاعات لو می دهد....و خلاصه کلّی زبانش و وجود خودش را هیزم جهنّم می کند...

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: انّا لاُمراء الکلام...یعنی ما فرماندهان کلّ سخنیم، یعنی آنقـــــــدر سخن تحت سلطه ماست که بیست و پنج ســـــال ساکت ماندیم به حرمت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه و آله...

سخن دان، حرف زیاد نمی زند! بلکه به موقع و صحیح حرف می زند....اگر حرفش را تجریه و تحلیل کنی، یک دروغ را درونش نمی یابی...برای تک تک سخنانش دلیل قانع کننده دارد!

کمتر حرف مفت بزنیم...

کمتر سخن بگوییم...یا لااقل حرف خوب بزنیم!


"من کان لله کان الله له" را هنوز خیلی مانده است که بفهمیم...

هرچه از ما به خدا متّصل شد، ماندگار شد و هرچه غیر از آن از بین رفت...آن شهدایی که دست و پا و چشم و سایر اعضا و جوارحشان را در راه خدا دادند، همه آنها ماندگار شدند...اگر کسی چشمش را در راه خدا داد و سایر اعضایش ماند...اتفاقاً می شود گفت که چشمش ماند و دیگر اعضایش رفت...

اگر بدنت را خدایی کردی، ماندگار می شود، اگر علمت را خدایی کردی، ماندگار می شود، اگر زبانت را خدایی کردی ماندگار می شود...

هــــــــرچه به دریای بیکران خداوند متعال متّصل شد، به صفت جاودانگی رسید...

بینش افراد نسبت به گناه و مسئله معاد متفاوت است.

توجه کنید: غالباً این دید را داریم که عذابی هست و جهنّمی هست...کیفری هست مثل زندان و امثال ذلک که تبهکار را می برند...

این بینش، ما را آنچنان که باید از انجام گناه باز نمی دارد، چرا که شخص فکر می کند بین او و کیفر فاصله ای هست و خلاصه راه فرار دارد...و قرار نیست حتماً گرفتار شود....مثل کسی است که نیمه شب، به امید اینکه پلیس نیست و خیابان خلوت است، با ماشین از چراغ قرمز عبور می کند، چه بسا کسی هم او را نبیند و جریمه هم نشود! لکن این صحیح نیست.

گاهی هم فرد، گناه را مثل سَم می بیند، اما نه سَمّی که هضم شود، بلکه آنکه خودش را هضم می کند و همیشه همراهش هست! بر گردنش سنگینی میکند! یعنی معتقد است به "وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا" یعنی روز قیامت هرچه انجام داده را حاضر می بیند. پس دید معادی ما باید بر"تجسّم اعمال انسان و تأثیر مستقیم آنها در سعادت و شقاوت ما" متمرکز شود، به عبارتی اینگونه باشد: 

قرآن را باز می کنیم، سوره ی کهف آیه 49:

وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَ‌ى الْمُجْرِ‌مِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ‌ صَغِیرَ‌ةً وَلَا کَبِیرَ‌ةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرً‌ا ۗ وَلَا یَظْلِمُ رَ‌بُّکَ أَحَدًا

کتاب [اعمال] هر کسی [در برابر دیدگانش] نهاده می شود، پس مجرمان را می بینی که از آنچه در آن است هراسان و بیمناکند و می گویند: ای وای بر ما، این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته است مگر آنکه آن را به حساب آورده؟! و هر عملی را انجام داده اند، حاضر می یابند، و پروردگارت به هیچ کس ستم نخواهد کرد.

شما وقتی میخواهی در ظرفی شربت درست کنی و بخوری، اول نگاه میکنی ببینی ظرفت تمیز است...آبت تمیز است...مواد مورد استفاده ات موجود هستند و سالم هستند و بعد شربت درست میکنی....لذا اول باید ظرف درون را از کثافات و زشتی ها پاک کرد تا "یخرجهم من الظّلمات الی النّور" بشود، بعد شروع کنی در این ظرف پاک آب و لیمو و... بریزی...

هی ننشین دعای کمیل بخوان و بگو اثر که ندارد...این همه خواندیم و هیچ نشد...در ظرف کثیف که شربت مزه نمی دهد...آبت را هم آلوده میکند! حالت را هم شاید بد میکند! پس از طهارت و تزکیه درون، تازه وارد جرگه ی  "الله ولیّ الّذین آمنوا..."می شویم، یعنی وارد وادی ولایت خداوند می شویم، حالا آثار دعا و عبادت را ببین...این را بدان کسی که هنوز در ولایت "الله" وارد نشده، اصلاً عملش عملِ صالح به حساب نمی آید...به قول حجّت الاسلام میرباقری، نماز سه هزار ساله شیطان هم (چون ولایت نداشت)، عملِ صالح نبود، فلذا اثر نکرد و زمانی که با سجده بر آدم امتحان شد، استکبار ورزید!

می ترسم آنقدر اینجا در دنیای مجازی سِیر کنم، که در گلدان اعمالم فیش اتصال به اینترنت بروید!

سلام

ما با دین زندگی میکنیم، اما اغلب زندگیِ دینی نداریم!

با قرآن زندگی می کنیم، اما زندگیِ قرآنی نداریم!

در زندگی از خدا حرف می زنیم، اما گاهاً زندگیِ خدایی نداریم!

***

دین ما، قرآن ما می گوید:

ما بکم من نعمة فمن اللَّه

هـــــر نعمتی که برایت می آید از خداست...

پس، چرا اگر پولی دستمان آمد، ظرف آشی، شیرینی آمد...سریع می پرسیم؟ اینو کی آورده؟

چرا نمی پرسیم اینو کی داده؟ این نعمت کیه؟ که جواب بشنویم: خــــــدا!

قرآن می گوید:

مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ

هر حسنه ای به تو برسد، از خداست و هر بدی برسد به تو، از خودت است!

پس چرا گاهاً دنبال این و آن می گردیم، دنبال واسطه می گردیم؟ پس چرا اگر بدی به ما رسید، می گوییم بد شانسی؟ می گوییم قسمت نشد؟ می گوییم خواست خدا بوده؟؟؟؟

***

مگر همین قرآن در آیه آخر سوره مزمّل نمی گوید:

...فَاقْرَ‌ءُوا مَا تَیَسَّرَ‌ مِنْهُ ۚ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِ‌ضُوا اللَّـهَ قَرْ‌ضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ‌ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ هُوَ خَیْرً‌ا وَأَعْظَمَ أَجْرً‌ا ۚ وَاسْتَغْفِرُ‌وا اللَّـهَ ۖ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِیمٌ

پس آنچه را از آن (قرآن) میسر است بخوانید1 و نماز را برپا دارید2 و زکات بپردازید3 و وام نیکو به خدا بدهید4؛ و آنچه را از عمل خیر برای خود پیش می فرستید، آن را نزد خدا به بهترین صورت و بزرگ ترین پاداش خواهید یافت؛5 و از خدا آمرزش بخواهید6 که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

ما این کارها را می کنیم؟

ما دیدمان همین است؟ اگر 10000 تومان از جیبمان افتاد و نیازمندی برداشت، دزدش نمی خوانیم؟در دلمان رضایت می دهیم؟وقتی آمرزش می خواهیم، امید مغفرت داریم؟ می دانیم بسیار آمرزنده و مهربان یعنی چه؟

***

مگر ندای "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْراً مِّنْهُمْ" را نشنیدیم؟

پس چرا این جناح سیاسی آن جناح را، این تیم ورزشی آن تیم را، خودمان ترک و لر و کرد عرب را گاهاً مسخره می کنیم، یا اگر کسی میکند، خدای ناکرده میخندیم؟

***

یااَ یُّهاَ الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ 1 اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمَُ وَ لا تَجَسَّسُوا 2 وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً3

آیا واقعاً سوء ظن نداریم، آیا فهمیده ایم تجسس یعنی چه؟ آیا غیبت اصلاً نمی کنیم؟

***

و هزاران مورد دیگر که گاهی شاید فراموش می کنیم، دین ما همین منش انسانی است، همین حقایق است!

زندگی مان را، دکوراسیون منزلمان را، اخلاقمان را، ازدواجمان را، دیدمان را اسلامی کنیم!

حقیقت همین قرآن است!

همین قرآنِ ناطق، مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه) است!

یه وقت خیال نکنی "الهی نگاهی" قرار است برای تو مسیر شود، درس شود، معلم شود....!!! امام علی النّقی (علیه السّلام) در زیارت جامعه کبیره درباره ائمه اطهارعلیهم السّلام فرمودند:

أَنْتُمْ (السَّبِیلُ الاَْعْظَمُ وَ) الصِّرَاطُ الاَْقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ، وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ، وَ الاْیَةُ الْمَخْزُونَةُ، وَ الاَْمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ، وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ.

شما بزرگ راه و راه راست استوارید، گواهان سراى گذراى دنیا، شفیعان سراى جاوید آخرت، رحمت پیوسته و متّصل، آیت گنجینه، امانت حفظ شده و دروازه آزمایش مردم هستید.کسى که به سوى شما آمد، نجات یافت و آن که نیامد نابود شد...

تو خود حدیث مفصّل بخوان ازین مجمل

خداوند متعال در سوره ی حجر آیه 99 میفرماید:

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

و پروردگارت را تا هنگامی که به یقین به سراغت آید، پرستش کن.

صوفیان گمان می کنند که به این یقین رسیدن، با تداوم "عبادت" حاصل می شود، حال آنکه به واصل شدن به مقام موقنین با "عبودیّت" بدست می آید، لذا در این فکر نباشیم، با گوشه نشینی و عدم معاشرت و رها کردن وظایف زندگی و عبادت تامّ قرار است به جای ارزشمندی برسیم.

کسی که در خانه می نشیند و مدام عبادت می کند، دنبال چیزی است، به فکر این است که خودش به مقام های عالیه برسد، این شخص غالباً هم خود را می بیند، و هم شاید عبادت را! اما تا زمانی که نفهمیم به یقین رسیدن ثمره ی بنده ی خالصِ خدا شدن است، یعنی در "عبودیّت (بندگی) خالصانه" است، کار پیش نمی رود.

 به تعبیر آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) : «عبادت سه رکن دارد: معبود، عابد و عمل عبادی. رکن اصیل از این ارکان سه‌گانه، «معبود» است. عابد، اگر هم خود را دید و هم عبادت و هم معبود را، گرفتار «تثلیث» است و از توحید ناب که مقام فنای محض است، بهره‌ای نبرده. و اگر عبادت و معبود را دید و خود را ندید، گرفتار «ثنویت» و دوگرایی است و به مرحله فنا نایل نیامده است، و در هر صورت، موحّد ناب وفایی نیست؛ ولی اگر خود و عبادت خود را ندید و تنها معبود را مشاهده کرد، فانی و موحد ناب است!»  1

نتیجه اینکه:

با مــن صنما، دل یک‌دله کن         گر سر ننهم، آنگه گله کن
         مجنون شده‌ام؛ از بهر خدا،          زان زلف خوشت، یک سلسله کن
سی‌پاره به کف، در چلّه شدی        سی‌پاره منم! ترک چله کن
مجـــــهول مرو، با غول مرو        زنهـــار! سفر با قافله کن
ای مطربِ دل زآن نغمهٔ خوش        این مغز مرا پُرمشغله کن
ای زهره و مه، زان شعلهٔ رو         دو چشم مرا دو مَشعله کن
ای موسیِ جان، چوبان شده‌ای         بر طور برو، ترک گَله کن!
نعلین ز دو پا، بیرون کن و رو         در دشت طُویٰ پا آبله کن
تکیه‌گه تو، حق شد نه عصا         انداز عصا! وآن را یله کن
فرعونِ هَویٰ، چون شد حَیَوان         در گردن او، رو زنگله کن


1-تفسیر تسنیم، ج1، چ دوم، 1379ش، اسراء، قم، ص424


مقام "احسان" آن است که خدا را چنان عبادت کنیم که گویی او را می بینیم (کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ)، به این مقام "کــأنَّ" نیز گفته می شود. حالتی ست که بنده گویی بهشت و جهنم را می بیند، که نزدیک به مقام یقین است، اما یقین بالاتر از آن است...آنجایی امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود: لو کشف الغطأ ما ازددت یقیناً یعنی اگر پرده (بین ما و عوالم بعد از مرگ) برداشته شود بر یقینم افزوده نمی‏شود (به عبارت دیگر یعنی اصلاً حجابی مرا فرا نگرفته است) و یا درجای دیگر فرمود: خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم...که این مقام بالاتر از کأنَّ است...

در نتیجه: یا خدا را یقیناً میبینیم و حجابی ما را احاطه نکرده، یا اینکه گویی او را میبینیم و چیزی شبیه به یقین است، یا اینکه واقعاً احساس می کنیم در محضر خدا قرار داریم، یا اینکه این تصور را در ذهنمان می گذرانیم که عالم محضر خداست...