الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۲۶ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

حرف از اعتماد به "نفس" شد...

ببینید آدم وقتی می خواهد به چیزی تکیه کند، اول از استحکام آن مطلع می شود...مثلاً اگر میبیند "دیوار" است، خب تکیه می کند. اما اگر یک دوچرخه روی جک باشد، تکیه نمی کند. در تاریکی به هر هیکل و جسمی تکیه نمی کند. اعتماد به "نفس" زمانی درست است که آدم نفسش را بشناسد! کسی که ظرفیت خود را بشناسد نه زیاد "محافظه کار" است نه زیاد "بلند پرواز"! یعنی حدود خود را می شناسد و لقمه گنده تر از دهان بر نمی دارد.

میلاد عزیزترین خلق خدا و اولاد گرامیش بر همگان مبارک باد.

رسولُ اللّه ِ

مَثَلُ الصَّلاةِ مَثَلُ عَمودِ الفُسطاطِ ؛ إذا ثَبَتَ العَمودُ نَفَعَتِ الأطنابُ و الأوتادُ و الغِشاءُ، و إذا انکَسَرَ العَمودُ لم یَنفَعْ طُنُبٌ و لا وَتِدٌ و لا غِشاءٌ (میزان الحمه،ج6،ص276)


مثل نماز مثل ستون خیمه است ، اگر ستون محکم باشد طنابها و میخها و چادر کار آیى دارند ؛ اما اگر ستون بشکند نه طنابى به کار مى آید و نه میخى و نه چادرى.


خیلی خوب است اعتماد به نفس آدم بالا باشد
اما اصلاً خوب نیست "اعتماد به نفس کاذب" مان بالا باشد!
آدم های خوب کم اند اما آدم هایی که "خیال می کنند خوب اند" خیـــلی زیادند!

 ما اکثر العبر و اقلّ الاعتبار

یادم می آید حدود یک سال پیش پستی نوشتم در مورد خودم...همانجا جمله ای با این مضمون گفتم:

"آنکس که فکر کرد مرا کامل شناخته است، در اشتباه است"

البته منظورم غیر معصوم و برخی اولیـــاء الله بودند...

چند ماهی ست اتفاقی برای من افتاده که باعث شده دوستانم رفتار های گاهاً بسیـــار ضدّ و نقیضی از من ببینند و متأسفانه برخی دوستانم را از دست بدهم...چون در مجموع مربوط به "نفس" خودم بوده حرفی نزده بودم...اما امروز که شرایط کمی آرامتر شده میخواهم چیزی بنویسم که آن دوستان آگاه باشند...

وقتی کسی دنبال خودش بگردد، البته نه در آینه...بلکه در فضایی که از خود بیرون آمده باشد، کم کم به جایی میرسد که گاهی یک نفر را دقیقاً شبیه به خودش میبیند، به او همزاد می گویند...همزاد متأسفانه اولش همراه انسان نمی آید...اولش زیاد آزار می دهد، تو میخواهی ثواب کنی، نمی خواهد بگذارد....خلاصه جلو دارت می شود اول...تا جایی که دیگر چاره ای جز همراهیت نمی بیند...

چند ماهی ست فکر میکنم درگیریم با هم...کشتی میگیریم :)...هر چه میکنم باز میرود و خرابم میکند...پست ها را غالباً خودم میگذارم یا اگر او بگذارد من ِ حقیقی ام می آید معمولاً پاک میکند....میرود نظر ضد و نقیض به دوستان می دهد...دوستان گاهاً شاکی می شوند...نه می شود گفت "من" نبودم...نه می شود گفت : "من بودم"...

قبول دارم که مشکل من است... اما از دوستانی که از حقیر رنجیده اند میخواهم که درک کنند...و دعایم کنند...انشا الله درست می شود...افسارش را میگیرم روزی که هر کار "منِ ِ حقیقی ام" گفت بکند!

اگر تا بحال پای منقل بوده و در طبیعت و گوشت کباب کرده باشی شاید آن طرف ها گربه هم پیدا شود...آنجا در فاصله چند متری ات می ایستد آنقـــــدر مظلومانه نگاهت میکند...جوری صدا می دهد که دل ظالمترین انسانها را چه بسا به درد می آورد...و تا یک تکه گوشت از تو نگیرد جایی نمی رود...

حیوانات صفات نیکویی هم دارند که یک انسان باید از آنها در آن زمینه بهتر باشد...چون "انسان" است!

وفای سگ را...سحر خیزی خروس را...گدایی و احساس نیاز گربه را...حیای اسب را و... خلاصه یادم باشد درس بگیرم...از طبیعت... حتی از حیوانات!

8

چقدر خدا را می شناسم؟

طبق حدیث شریف پیامبر صلی الله علیه و آله در شماره ششم این سری از پستها، که فرمود: آگاه ترین شما به خود، آگاه ترین به خداست، بنابراین به هر اندازه خودمان را می شناسیم، خدا را می شناسیم و به همان اندازه که از حقیقت خودمان غافلیم و نسبت به آن جهل داریم، خدا را نشناخته ایم. چون "نفخت فیه من روحی" بوده است، چون یک ارتباطی هست بین ذات ما با خداوند متعال.

انسان در اولین مرتبه ای که نفس پیدا میکند ابتدا "نباتی" است...سپس "نفس حیوانی" و در نهایت پیشرفت وجودی کرده و به "نفس انسانی" نائل می شود. فلذا باید حقیقتی را اینجا بهتر بدانیم ، آنکه همانطور که ملاصدرا می گوید: اکثر مردم به لحاظ عقلی کودکند...

بدین معنا که فکر نکنیم اگر کسی رشد کرد و قدش بلند شد و هیکل انسانی پیدا کرد بشود "آدم"....پس این تقسیم بندی که بگوییم فلان بچه 10 ساله کودک است و مرد 40 ساله آدم است، غلط است چون معیار ما اشتباه است. باید نگاه کرد دید چه کسی "بیدار" است از انسانها...

اینکه مولا فرمود: مردم خوابند وقتی میمیرند بیدار می شوند اشاره به این دارد... همه ما ظرفیت بیدار شدن آنی را داریم اما نمی شویم...فلذا هدف از خودشناسی به نوعی بیدار شدن است...آگاه شدن است.

یک کسی می گفت من هر روز صبح بیدار می شود و عبادت می کنم...خب اینکه مهم نیست، خروس زودتر از تو بیدار می شود، شغال ها هم دم صبح بیدارند، گنجشک ها هم بیدارند، کلاغ ها هم بیدارند...حالا فرض کنید کسی در این مواقع خواب باشد...یعنی چه؟...آیا می شود به این شخص گفت "بیدار"؟؟؟ (موارد مشابه مثل تشخیص پیش از وقوع زلزله، باران، طوفان و...هم در نظر بگیرید)

7

میخواهیم چه چیزی را بشناسیم از این درسها؟

به دنبال خودت که می خواهی بگردی...

تمــــــــــام صفات و ویژگی های اکتسابی ات را کنار بگذار...

هر چه دارایی داری جدا کن...

اعمالت را هم سوا کن...

وابستگی هایت را به حساب نیاور...

ببین در نهایت چه می ماند؟

باید قانوناً یک ذات خشک و خالی بماند که هیــــــچ اسمی ندارد...

به خاطر اینکه اسم ندارد، برای اشاره به "او" ( آن هستی و وجود) می گوییـــم:

هــــو!

به دنبال این "هو" هستیم!

6

بسمه تعالی

قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

"أعلَمُکُم بِنَفسِه أعلَمُکُم بِربّه"

آگاه ترین شما به نفس خویش، داناترین شما نسبت به پروردگار خود است.

انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و پایه و لازمه آن هم خودشناسی است. نکته ای که لازم است بدانیم این است که کسی نمی تواند این مسیر بندگی و خودسازی را طی کند و بی توجه به رسول اکرم (ص) باشد. چرا که ایشان بالاترین درجه را در مخلوقات الهی دارند. خداوند به بهترین بنده اش بهترین دین را عطا کرد، بهترین کتاب را، بهترین خانواده را، بهترین کمالات انسانی را و در عوض حساس ترین مسئولیت دنیا را نیز به او و خانواده اش داد و بیشترین انتظارات را از این بزرگوار داشت.

دوستان او هدایت شده به صراط مستقیم هستند و مقصدشان بهشت، و دشمنان او منفورترین موجودات و جایگاهشان آتش ابدی است. صراط مستقیم از منزل او میگذرد و ضلالت انسان در دوری از او و اولاد اوست. کسی که ایشان تأیید کرد تا ابد مؤید به تأییدات الهی است و کسی که ایشان رد کرد و دشمن داشت، دشمن خداست.

در سیر الی الله هیچ گامی را بر نمی داری مگر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله قبلاً برداشته و هیچ گاه نمی رسی به جایگاهی که او رسیده است. (فکان قابَ قوسینِ او أدنی) سوره نجم آیه نهم ...

اگر دیدی کسی بغیر معصوم، دائماً در عموم حرفی می زند و بر درستی اش تأکید و توجیه دارد (هرچند مدعی انتقادپذیری باشد) و یکبار هم نمی شود که بگوید "اشتباه کردم" و یکبار هم "اعتراف نکند به نقص خود"، از دو حال بدر نیست:

یا عالم جلیل القدری است(اشتباه ندارد معمولاً)

یا صرفاً خیال می کند عالم جلیل القدر است ولی نیست!(اشتباه دارد و پذیرا نیست)

هر وقت توانستی دل را "یکدله" کنی آنوقت کار می شود...

به چند نفر اعتماد میکنی...آشنای چند نفر هستی؟

با من صنما، دل یک‌دله کن         گر سر ننهم، آنگه گله کن