الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۱۲۵ مطلب با موضوع «بندگی» ثبت شده است

مقام "احسان" آن است که خدا را چنان عبادت کنیم که گویی او را می بینیم (کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ)، به این مقام "کــأنَّ" نیز گفته می شود. حالتی ست که بنده گویی بهشت و جهنم را می بیند، که نزدیک به مقام یقین است، اما یقین بالاتر از آن است...آنجایی امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود: لو کشف الغطأ ما ازددت یقیناً یعنی اگر پرده (بین ما و عوالم بعد از مرگ) برداشته شود بر یقینم افزوده نمی‏شود (به عبارت دیگر یعنی اصلاً حجابی مرا فرا نگرفته است) و یا درجای دیگر فرمود: خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم...که این مقام بالاتر از کأنَّ است...

در نتیجه: یا خدا را یقیناً میبینیم و حجابی ما را احاطه نکرده، یا اینکه گویی او را میبینیم و چیزی شبیه به یقین است، یا اینکه واقعاً احساس می کنیم در محضر خدا قرار داریم، یا اینکه این تصور را در ذهنمان می گذرانیم که عالم محضر خداست...

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود مقام "احسان" آن است که:

أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ

چنان خدا را بندگی نمایی که گویی او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی یقین بدار که او تو را می بیند!

هدف خلقت و مقام بندگی با رسیدن به این نتیجه ارزشمند به دست می آید، یعنی ثمره ی "زندگی را عین بندگی" دانستن، همان است که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را میبینی...

+

این "گویی" خیلی مهم است!

 اگر واقعاً بخواهیم زندگی کنیم،اول باید بفهمیم: زندگی عین بندگی است...همانطور که در قرآن فرمود:  قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّـهِ رَ‌بِّ الْعَالَمِینَ...زندگی حقیقی همین است...در بندگی حضرت حق است، مابقی خدا داند که چیست!

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ1

یادمان باشد:

این آیه غایتِ خلقت و مخلوق را نشان می دهد، نه هدفِ خالق را! چرا که خدای متعال منزّه است از آنکه هدفی داشته باشد...هدفمندی برای کسی است که نقص دارد و با عمل خود به کمال می رسد!

خداوند متعال کمالِ مطلق است!

او هدف ندارد چراکه خودش هدف است!

به فرموده آیت الله جوادی آملی این "لام" در آیه شریفه (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ) به خلق بر می گردد نه خالق!




1- 56 ذاریات

اینکه گناه میکنیم، اگر ایراد و اشکالی هست، از نوع نگاه ماست، از پنداشت غلط ماست...مثلاً

 مرگ را چگونه میبینیم؟

همه می گویند، مرگ یک روزی به سراغت می آید...شتری است که در خانه هر کسی میخوابد...گاهی فکر میکنیم، مرگ مثل گودال عمیقی ست که ما را به درون خود می کشد...بعضاً فکر می کنند، ما را به سوی نابودی می کشد...لکن خداوند فرمود: کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المُوت...هر نفسی مرگ را می چشد...فرمود هر کس مرگ را می چشد، نفرمود مرگ هر کسی را می خورد، می چشد، میبلعد....

این ماییم که مرگ را می چشیم...اگر کسی یک خوراکی را چشید، این خوراک او را هضم می کند، یا آن شخص خوراک را؟؟ مثل این است که بگویی هر بچه ای طعم زایمان را می چشد...کلام کلامِ صحیحی ست، ماییم که بدنیا می آییم و زایمان را به دست فراموشی هم می سپاریم، وارد عالم دیگر می شویم...باز دوباره از این عالم وارد برزخ می شویم، باز از برزخ قیامت می رسد و حساب کار....

انسان اگر دانست حساب کارش این چنین است، اگر دانست در این دنیا الدنیّه هر چه کرد، باطنش را در عالم بعدی می بیند، همانطور که اگر در دوران جنینی، در برخی تقسیم سلولی ها اشکالی ایجاد شود، بچه پس از زایمان ممکن است شش انگشتی شود، لاغر شود، عقب افتاده ذهنی یا معلول شود....اگر دانست زیر ذره بین است و... که برای خود (با ارتکاب گناه) آتش فراهم نمی کند... آدم عاقل که خود را وسط یک خروار هیزم در حال سوختن نمی اندازد، خودش را هیزم نمی کند! می کند؟

پس دیدمان را درست کنیم، ببینیم آنوقت چه می شود!

شرک را روزانه، مثل آلودگی دستمان، از زندگی پاک کنیم...

به خیال خودم مراعات برخی گامهای بندگی (پست 18) را می کردم....تا اینکه یک روز وقتی به خیابان رفتم و جیبم (یا کارت بانکم) از پول خالی بود، متوجه شدم یک احساس ضعف یا کمبود اعتماد به نفس در خود میکنم....تازه فهمیدم هنوز دلبسته ام...هنوز مشرکم...

وقتی نمرات درسی ام از همه کمتر شد...وقتی استادم، رئیسم یا هر کسی کمی با من تند خویی کرد، وقتی جلو جمع ضایع می شدم، وقتی از سخن دوستی می رنجیدم، وقتی برای خواسته ای جواب رد می شنیدم، وقتی مسخره می شدم، وقتی پدرم رئیس جمهور شد، وقتی ورشکست شدم، وقتی رتبه اول المپیاد شدم دیدم در حالات روحیم تغییرات مثبت و منفی زیادی ایجاد شد، فهمیدم که هنوز معنای ایمان و اعتماد و توکل را نفهمیده ام...به عبارتی هنوز موحّد نبودم....

انسان اگر مقام معنویش تا ثـــــریــــا برود، باید احساس فقرش نسبت به خدا هم تا ثــــــریــــــا برود! پست و مقام و اموال و اولاد در دنیا نباید به ما تخیلِ توانایی دهد!

+ خلق الانسان ضعیفا ( النساء 28)، یعنی هـــــر که هم باشی(باید بدانی) سعادت جز به اذن خدا به دست نمی آید!

در هر اختیاری اطاعتی است! یا فرمانبری از خود یا از دیگری!

وظیفه و هنری که ما داریم این است که بدانیم با اینکه "مختـــــار" آفریده شدیم، لکن باید اختیــــارمان را در بندگی و طاعت خدا بگذرانیم. پس راه سعادت این است که اختیارمان را در کار اطاعت خدا بگذاریم....نه اطاعت نفس!

یادمان نرود ما خودمان به انتخاب خود بنده ی خدا شدیم...! بنده نفس نشدیم!

وقتی میخواهی نگاهی کنی که خودت شاید میدانی تو را مرتکب حرام کند، به این بیاندیش:

اگر قرار باشد یک سیخ داغ بعد از آن در چشمانت کنند، باز نگاه می کنی؟

اگر به این فکر باشی و نگاه نکنی، بدین معنی ست که به آخرت ایمان داری....

با سلام و عرض قبولی طاعات و عبادات شما روزه داران در ماه خدا...

در ادامه بحث بندگی به اینجا رسیدیم که برای اینکه نور الهی این ماه را همراه خود نگهداریم پس از رمضان باید برنامه داشته باشیم، کوچکترین بی برنامگی را شیطان استفاده می کند و ما را زمین می زند...

برنامه ازین قرار است:

اول، ببینیم نمازمان صحیح است؟ (و مخلفات آن از قبیل وضو، سروقت بودن، تجوید و...)

دوم ببینیم آیا خدای ناکرده گرفتار و یا معتاد به گناه کبیره ای هستیم یا نه؟ که تصمیم قطعی به ترک آن بگیریم...

سوم اینکه گناه های کوچکی که روزانه ما را درگیر می کند، ترک کنیم...در محیطش هم دیگر قرار نگیریم!

چهارم اینکه اعمال روزانه مان را لیست کنیم، هـــــــرچه بیهوده (یعنی هدفش صرفاً برای گذران وقت دنیاست و سودی برای آخرتت ندارد) در بین آن است، رهایش کنیم.

پنجم اینکه ذکر را فراموش نکنیم تسبیحی داشته باشیم و لااله الّا الله...ذکر صلوات بگوییم، اگر توانستیم نماز شب بخوانیم که آن کلید فضائل است...

ششم  اعمال بظاهر نیک و صالحی که دائم انجام می دهیم لکن با اخلاص نیست را ابتدا ترک کنیم! سپس به طریقه صحیح آن فکر کنیم و خود را اصلاح کنیم و دوباره (اینبار با اخلاص) انجام دهیم.

هفتم اگر موفق به انجام موارد بالا شدیم، ابداً خیال نکنیم "دیگر تمام شد...ما آدم خوبی شدیم..."!

هشتم هر روز میزان پیشرفتمان را بسنجیم و هر روز توبه کنیم!

بسم الله الرّحمن الرّحیم
تا زمانی که درگیـــــر و سرگرم این عالم خاکی هستیم، تا زمانی که دنیـــــا و محتویاتش ما را مجذوب خود کرده اند، نمی توانیم به امام زمانمان برسیم...تا وقتی برایمان هنــــوز وبلاگ و نظرات و ایمیل و تلویزیون و موبایل و امثال ذلک مهم هستند، تا زمانی حاجات اصلیمان مربوط به دنیـــا هستند، مربوط به "خودمان" هستند، چطور می خواهیم شرک نداشته باشیم؟، چطور می خواهیم دلمان جای محبت مهدی (عج الله فرجه) را بگیرد؟
خدا اینها را وسیله آزمایش ما قرار داده است، لمیز الله الخبیث من الطیّب...فرق است بین دلهای این دو گروه!

حالا اگر مردی، دل نبند!