سلام...
شاید زیاد شنیده باشید، میگن پارتی و آشنات تو کارا خدا باشه...بیشتر در حد حرفه برا خیلیا ولی در حقیقت آیه قرآنه...ما هی میگیم اینارو...به دوستان ، به ساکنان این کلان شهر و کره خاکی....اما کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟ هستنــــا ولی خیلی کم...خودتون میدونید....باز هم میریم سراغ کتاب الله، خط عثمان طه، صفحه 176، آخرای سوره مبارکه ی اعراف، اون بالای صفحه نوشته:
![](//bayanbox.ir/id/3286222721877750651?view)
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۹۴﴾
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَکَاءکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ(195)
در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى خوانید بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى گویید باید شما را اجابت کنند; (194)آیا آنها پاهایى دارند که با آن راه بروند یا دستهایى دارند که با آن کارى انجام دهند یا چشمهایى دارند که با آن بنگرند یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند بگو شریکان خود را بخوانید سپس در باره من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید.(195)
این آیه اشاره به بت ندارد، چون فرمود: "عبادٌ امثالکم"...پس یعنی بندگان خدا دست و پا وچشم و گوش ندارند؟...در جواب میگیم بله و خیر! دارند چون هم راه می روند، هم از دستها استفاده می کنند، هم میبینند و هم می شنوند...و ندارند چون اصل اینها و نیرویی که با آن ازین اندام استفاده می کنند از خودشان نیست!
شما فرض کن از یه دوستی یه کمکی میخوای ، انجام میده و کارتو به قول معروف راه میندازه...اما توجه کن این شخصی که کارتو راه انداخته، خداییش این نیرو و توانشو از خودش داره؟ خداییش از خودش داره مایه میذاره؟ اگر مال خودشه پس چرا بعد 70...80 سال که از دنیا میره دیگه نداره؟ پس چرا همین دستی یا بدنی که با یه امضاء یا موافقت کار بعضیارو راه میندازه، اگر بعد از فوت 2 روز تو دمای زیر 30 درجه نباشه، از بوی بدش نمیتونی کنارش وایسی؟ این توان از خودشه؟ این چشم و گوش و دست و پا از خودشن؟ مگر غیر ازینه که ما اگر چیز با ارزشی داریم دوست داریم همیشه حفظش کنیم و از دستش ندیم؟ پس چرا اجباراً باید یک روزی همه اینا رو بذاریم و بریم؟...
شاید این ساده ترین استدلالی بود که میشد آورد...برای اینکه بفهمیم این نیرویی که خلاق میشه...خودش خالق داره...برای اینکه فراموش نکنیم پارتی ما همون بهتر که خدا باشه...برای اینکه بدونیم، اونی که مارو خلق کرده، تدبیر هم در امرمون میکنه...پارتی بازی هم براشون میکنه (اولئک یرجون رحمة الله...)