الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

۶۷ مطلب با موضوع «توحید» ثبت شده است

سلام...

شاید زیاد شنیده باشید، میگن پارتی و آشنات تو کارا خدا باشه...بیشتر در حد حرفه برا خیلیا ولی در حقیقت آیه قرآنه...ما هی میگیم اینارو...به دوستان ، به ساکنان این کلان شهر و کره خاکی....اما کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟ هستنــــا ولی خیلی کم...خودتون میدونید....باز هم میریم سراغ کتاب الله، خط عثمان طه، صفحه 176، آخرای سوره مبارکه ی اعراف، اون بالای صفحه نوشته:

 

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۹۴﴾

أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَکَاءکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ(195)

در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى‏ خوانید بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى‏ گویید باید شما را اجابت کنند; (194)آیا آنها پاهایى دارند که با آن راه بروند یا دستهایى دارند که با آن کارى انجام دهند یا چشمهایى دارند که با آن بنگرند یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند بگو شریکان خود را بخوانید سپس در باره من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید.(195)

این آیه اشاره به بت ندارد، چون فرمود: "عبادٌ امثالکم"...پس یعنی بندگان خدا دست و پا وچشم و گوش ندارند؟...در جواب میگیم بله و خیر! دارند چون هم راه می روند، هم از دستها استفاده می کنند، هم میبینند و هم می شنوند...و ندارند چون اصل اینها و نیرویی که با آن ازین اندام استفاده می کنند از خودشان نیست!

شما فرض کن از یه دوستی یه کمکی میخوای ، انجام میده و کارتو به قول معروف راه میندازه...اما توجه کن این شخصی که کارتو راه انداخته، خداییش این نیرو و توانشو از خودش داره؟ خداییش از خودش داره مایه میذاره؟ اگر مال خودشه پس چرا بعد 70...80 سال که از دنیا میره دیگه نداره؟ پس چرا همین دستی یا بدنی که با یه امضاء یا موافقت کار بعضیارو راه میندازه، اگر بعد از فوت 2 روز تو دمای زیر 30 درجه نباشه، از بوی بدش نمیتونی کنارش وایسی؟ این توان از خودشه؟ این چشم و گوش و دست و پا از خودشن؟ مگر غیر ازینه که ما اگر چیز با ارزشی داریم دوست داریم همیشه حفظش کنیم و از دستش ندیم؟ پس چرا اجباراً باید یک روزی همه اینا رو بذاریم و بریم؟...
شاید این ساده ترین استدلالی بود که میشد آورد...برای اینکه بفهمیم این نیرویی که خلاق میشه...خودش خالق داره...برای اینکه فراموش نکنیم پارتی ما همون بهتر که خدا باشه...برای اینکه بدونیم، اونی که مارو خلق کرده، تدبیر هم در امرمون میکنه...پارتی بازی هم براشون میکنه (اولئک یرجون رحمة الله...)

پرسیدن که چرا اینقدر روی توحید تاکید میکنی؟ میون این همه موضوع های مختلف تو جامعه....

وقتی شناخت از خود نداشته باشد، آدمی ارزش برای خودش قائل نمی شود، و ممکن است هزار گناه و اشتباه را مرتکب شود....همینکه قدر خودت را بدانی کافی است برای گناه نکردن! و همینکه ندانی که هستی و چه ارزش وجودی داری، بس است که خودت را...خدایت را...ایمانت را به این دنیا و اسباب بازی هایش بفروشی...این روزها نگاه که میکنی، آدمی خیلی جاها اعتبارش را به تخصصش و مقامش می سنجند....


بسم الله الرّحمن الرّحیم...

مطلبی بالای صفحه میبینید با عنوان:

" توصیه مهم به بلگر ها"....

این رو نوشتیم اما متاسفانه این وبلاگ آنقدر هم مشتری ندارد که بیایند و بخوانند و عامل باشند انشالله...

 "دائم الحضور بودن" یعنی چه؟


وقتی انسان با شخص محترمی صحبت میکند یا در ارتباط است، حواسش را فقط به او و حرفهایش متمرکز میکند. همانگونه که در نماز نباید حواسمان جای دیگر باشد، با کسی حرف بزنیم یا چیزی بخوریم...

دائم الحضور بودن هم یعنی دائم بخواهیم با خدا ارتباط برقرار کنیم و به همین خاطر به اندازه نیاز حرف میزنیم و به اندازه نیاز به خورد و خوراک و کار و مسائل دیگر می پردازیم در کل از تمام کارهایی که این ارتباط را ضعیف میکند پرهیز میکنیم و در هر حال حواسمان به "او" هست!

یعنی از صبح که بیدار می شویم این عینک "خدایی" را میزنیم و خدا را همه جا میبینیم....

بسم الله الرّحمن الرّحیم...

دوست عزیزی از حقیر خواسته بودند در مورد "یهدی من یشــــاء" توضیح بدم...قرار شد این رو به صورت مطلب بیان کنم!

ببینید اگر دقت کرده باشیم در قرآن عبارت "من یشـــــــاء" صرفاً برای هدایت استفاده نشده بلکه برای مغفرت، روزی دادن، فرزند دادن و... هم به کار برده شده. و بعلاوه این عبارت در مورد مخلوقات "مختار" به کار برده شده! علی الظاهر معنی این میشه: "هرکه را بخواهد..." و غالباً شاید ضمیر سوم شخص مستتر رو به الله نسبت بدن. یعنی هرکه را خدا بخواهد...

بله خدا مالک است و قادر است و میتواند اینگونه باشد...اما دقت کنید از اصول دین ما "عدل" است! بدین معناکه خدا عادل است...در تصمیم گیری هایش و در پاداش و جزا...پس اولاً خدایی که با وصف عدالت حکم میکند، اینجور نیست که بگوید "بی حساب و کتاب" من هرکه را بخواهم هدایت میکنم! چرا که حکیم هم هست! ثانیاً هدایت مساله ای ست که برای انسان سرنوشت سازه و خود خداوند فرمود: "و من یهد الله فما له من مضلّ" هرکی رو خدا هدایت کرد دیگه گمراه کننده ای برای او نیست! و خداوند قرار نیست تصمیمی برای شخصی بگیرد بی آنکه او خودش قدمی برداشته باشد! این با عدل سازگار نیست! ما اعتقاد داریم "اراده مخلوق" مثل طناب بالا در اراده خالق گره خورده. یعنی مخلوق باید با استفاده از نیرویی که از خود الله داره قدمی برداره تا خدا نتیجه اختیارش و تصمیمش را بهش نشون بده و کار ثمر بده! اراده ما در اراده الهی گره خورده و ما باید یک قدم لااقل در مسیر هدایت برداریم تا خدا گامهای باقی ماندش رو بهمون کمک کنه...پس "من یشــــاء" ها رو بهتره اینجور در ذهن تعبیر کنیم: "هم او بخواهد و هم مخلوق!" 

همیشه یادتون باشه ما "مختار" آفریده نشدیم که کلّاً کس دیگری سرنوشتمونو رقم بزنه! اگر دقت کنید در تمـــــــــــام خوبی ها و بدی ها یک سابقه ای یا دستی داریم ما! اگر دیدید کسی گنج پیدا کرد و زندگیش ازینرو به اونرو شد، این یک امتحان الهیه و شاید اصلاً عذاب باشه چون طرف همش دنبال مادیات بوده و عشق به گنج و طلا داشته ، خدا هم داده که مشغول باشه به همین ظواهر و زینتها و بره پی علایقش! اگر شنیدید "ائمه اطهار (ع) در یک واقعه به کسی نظر کردند و زندگیش در مسیر هدایت قرار گرفت، در حالیکه قبل ازون خرابکار بود" این هم تا استعداد در شخص نباشه بهش نمیدن! ظرفشو آماده کرده که بهش عطا میشه! امثال مرحوم رجبعلی خیاط که با یک رخداد زندگیشون عوض میشه ، این هم به دلیل سابقه مقاومت ایشون درصراط مستقیم الهی و همچنین مقابله با نفس (که گامی بزرگ هست به سمت خدا) بوده!

خداوند متعال علاوه بر قدیر بودن عادل هم هست که به کسی بی آنکه لیاقت داشته باشه نبخشه! حکیم هم هست که به هر کسی به اندازه و بجا ببخشه! لطیف هم هست که بی منت و با دست و دل بازی ببخشه! خبیر هم هست که میدونه کی دنبال هدایته کی نیست!

ان شاء الله که مفید بوده باشه این نوشته!


سلام...

شاید یه زمانی با خودمون فکر کرده باشیم که اگر آدم همه چیزشو از خدا داره، حتی نیرو و انرژی لازم برای انجام کوچیکترین کارهارو خدا بهش میده، پس چطور میتونه اختیار داشته باشه و بعلاوه بابت "استفاده نادرست از اختیار" عذاب هم بشه؟ مگر آدم تو موقع انتخاب بر سر دوراهی ها جدای از خدا تصمیم میگیرد؟ یعنی سر دوراهی های زندگی خدا رهامون میکنه؟ (حتی اگر یه لحظه باشه)....

بعضی ها رو دیدید یکم اعتماد بنفسشون باعث شده زیادی به قدرتها و انرژی های درونی خودشون ایمان داشته باشند،؟ در حالیکه یک ذره هم از خودشون چیزی ندارن و اگر خدا نمیخواست اصلاً نیست می شدن؟

نمیگم ما قدرت و اختیار نداریم ولی حرفم اینه که دید باید درست باشه! باید آدم بدونه اگر به مقام بالایی رسید...لطف پروردگارش بوده و اگر به پرتگاهی افتاد خودش از رحمت حق دور شده...وگرنه جاذبه رحمانی خداوند همه مخلوقاتو به سمت خود میکشونه...دیگه خیـــــــــلی باید فراری باشیم و اسیر نفس که باز بریم خودمونو بندازیم تو چاه...دید باید درست باشه!

اگر مدرک دکترا دارم ...مهندسی یا مقام وزارت ....نباید با این لفظ بگم: دکتر شدم! مهندس شدم! وزیر شدم!...مردم رئیس جمهورم کردن...شاه دستور داد نخست وزیر شدم یا....اونی که خدا رو مسبب الاسباب میدونه همیشه از واژه ان شــــاء الله استفاده میکنه و بعلاوه هــــــــر خیری که بهش میرسه رو از خدا میدونه! و ابایی ندارد از استفاده این طرز بیان در هیچ کجا: خدا منو دکتر کرد...خدا توفیق داد وزیر بشیم...خواست خدا بود که رئیس جمهور شدم و....

مثالی بزنم:

یک مرد کشاورزی رو دیدم که یک بز داشت و هر روز افسار این بز رو میگرفت و همراه خودش میبرد سر زمین. نگاه کردم دیدم این بز انگار با افسارش خیلی ور میره، خودشو به اون میزنه...اصن جوری نگاش میکنه انگار علاقه زیادی به افسارش داره...پرسیدم که دلیل این علاقت چیه؟ اینکه یه افسار ساده بیشتر نیست! جواب داد: نه این یک افسار ساده نیست...این هر روز صبح گردن منو میکشه میکشه میبره به یه سبزه زاری که پر از علفه و اونجا چرا میکنم...به همین خاطر خیلی دوسش دارم! 

حکایت بعضی مادی گراهاست! مثل این بزه که فقط همین افسارو میبینه و کشاورز زحمت کش رو نمیبینه که اونو میبره...اینها هم همین اسباب دنیا رو میبینن و بعد میان مستند میسازن قانون جاذبه!------> اگر به نیروی درون خودت اعتماد کنی و انرژی اطرافت را جذب کنی به هر چه میخواهی میرسی....!!!! جالب است نمی گوید منشاء و تولید کننده اصلی این نیروی درونی و آن انرژی خارجی چیست؟!!

الهی ! نه من آنم؛که ز فیض نگهت چشم بپوشم،

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی ؛ در اگرباز نگردد ،

نروم باز به جایی؛ پشت دیوار نشینم ، چو گدا برسرراهی؛

 کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی ؛

بازکن در،که جز این خانه مرانیست پناهی...

+دعا بفرمایید!

دو پشت زمینه زیـبا برای دسکتاپ

الله

الله2



باتشکر از:http://shiawallpapers.ir