امام رضا علیه السلام فرمود: به خداوند گمان نیکو داشته باش زیرا خداوند عزوجل گوید: من در نزد گمانى که بنده ام به من دارد حاضرم اگر گمان خیر به به من دارد پس پاداش خیر مى بیند و اگر گمان بد به من دارد پس کیفرى بد در انتظار اوست ...
***
***
بذارید برگردم به همونجایی که بنده خدای قبلی شروع کرد...
باید برگشت و نگاهی به عقب انداخت و باز راه افتاد...
خودشناسی و خداشناسی
به این دوتا حدیث توجه کنید:
"المـؤمن مرأت المؤمن"
"من عرف نفسه فقد عرف ربّه"
خدا بی نهایت است...هو الاوّل و الآخر...
اول و آخر برای خدا یعنی از قبل هر آغاز و بعد هر پایان! یعنی بی نهایت!
اگر دوتا آینه (صاف و صیقلی) رو روبروی هم بذاریم یه تصویر بی نهایت رو ایجاد میکنن!
صفات رحمانی در بندگان متجلّی میشه!
بالاترین توحید توحید صفاتیه!
علی (ع) آینه صیقلی بود! پیغمبر (ص) پاکترین آینه صفات الهی!
علی خودشو در آینه پیامبر دید....
شد کسی که فرمود:
"اگر پرده به کنار رود، ذره ای به یقین من افزوده نمی شود!"
(لو کسف الغطاء ما ازددت یقیناً)
آدم که بی نهایت رو کامل نمیشناسه! به اندازه ظرفت از دریا آب بر میداری!
و لا یکلّف الله نفساً الّا ما آتاها!
پس نگاه کن به آن آینه تا خودت و خدا را بشناسی!
(اگر دیدی، یادت باشد مثل منصور حلاج سریع نگویی "انا الحق")
در خانه اگر کس است،
یک حرف بس است!
التماس دعا
بسم الله الرّحمن الرّحیم...
ابتدا لازمه عذرخواهی کنم ازعزیزانی که میان سر میزنن به وبلاگ بنده بابت تاخیری که در نوشتن ادامه مطلب پیش اومد...راستش شیطان وقتی دید داریم باهم آنالیزش میکنیم بهش برخورد...خیلی ..."این بچه اومده داره منو انالیز میکنه؟"
بحث "لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم" رو خواست رو من اجرا کنه...خلاصه هرچند الحمدلله موفق نشد اما ماشین ما هم کمی چپ کرد و خلاصه چندروزی تعمیرگاه بود....خلاصه ببخشید دیگه ... :)
درادامه بحث شیطان لازم است دو نکته را بدانم اول اینکه فلسفه وجودیش چیست و اینکه حالا که هست پایه عملش چیست یعنی اصل کاری که میکند چیست...یادم میماند که خیلی هاهمین دو نکته را نمیدانستند که گمراه شدند!
می خواهم اول بشارت بدهم بعدا بترسانمت!
در ادامه بحث بندگی...
حالا ببینیم...
اگر "من" در دام شیطان افتاد...و گناه کرد
تا چه حد راه بازگشت است؟
چرا میگویند ناامید نشو؟
چه کسی می تواند امیدی نداشته باشد؟؟
در آخر:
از خودت و طرز بندگی کردنت میترسانمت! :)
شیــطان شناسی!
و اما در ادامه مسیرمون قرار شد موانع رو بشناسیم...(حتماً تا آخر بخوانید)
تا راه رو راست بریم یا راه راست رو بریم!
"أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ المُستَقیم؟؟"
بزرگترین مانعی که اصلاً خودش قسم خورده مانع مسیر بشه همان شیطان خودمان است...
هممون باهاش در ارتباط بودیم... تجربش کردیم...خیالتون راحت...
اما جالبه واقعاً بدونیم کی بوده...کجا اومده...! موضوع تکراری نمیشه خیالتون راحت!
خیلی خب...
گفتیم که قراره مسیر کسایی رو پی بگیریم که به سوال "آیا بنده ای؟" جواب مثبت میدن
و به علاوه بنده خدا هم هستن یا میخواهند باشند...
****
آمدیم و یک مقدمه گفتیم...
عرض کردم بندگی واقعی و اخلاص در اوقات تنهایی در دنیا مشخص میشه...
همان زمانهایی که علی الظاهر کسی تو را نمیبیند یا نمیشناسد
میبینیم که "خود" واقعیت آنجا مشخص می شود...
خوبی یا بدی؟!!
***
به من می گه اینجور که نمیشه...
شما میگی در اوقات تنهایی اخلاصتو به خدا نشون بده!
بعد ما هم تصمیم میگیریم مثلا از فردا دیگه واقعا "عبد" باشیم...
هرکار میکنیم که نمیشه...یه دفعه بخود میایم میبینیم ...ای داد یه اشتباه کردیم...
حالا اینکه چطور این حرفها رو به عمل تبدیل کنیم را انشالله در ادامه مطلب بررسی میکنیم !
هر جای دنیا که هستی...
هر ساعتی که داری این مطلبو میخونی...
در هر پست ومقامی که میخواهی باش...
...
فقط یه لحظه بایست و نگاه به آینه وجودت کن
به خودت فکر کن ببین بنده ای یا آزادی؟
...
اگر آزادی که برو هرچه میخواهی بکن...
اما اگر بنده ای یا اسم خودتو گذاشتی بنده یا لااقل دلت میخواد
بنده باشی!
دقت کن بنده چه کسی؟ بنده نفست؟ بنده کس دیگری...؟
یا بنده خدایت!
....
اگر بنده خدایی پس در این فکر نباش دلم چه میخواهد...
دلش چه میخواهد...
ببین خدایت چه گفته! آنگاه میفهمی در دنیا چه باید بکنی
و اگر او گفته بر فرض از فلانی (رسول ، اولیــاء و پدر مادر...)اطاعت کن
چگونه باید اطاعت کنی...
****
یک چیزی میگویمت جدی بگیر!
اگر بنده خدایی ...خودت را مسخره نکن!
گول نزن!
الله را اطاعت کن!
در جمع خـــوب بودن خیلی هنر نیست!
هنر این است در تنهایی بندگی کنی!
هنر این است در تنهایی بندگی کنی!
هنر این است در تنهایی!
بندگی کنی!
ادامه دارد...
وقـــتـــی دو آیــــنـــه را جــــلو یکدیـــگر گــــرفتم...
آن مــــوقع فهمیــــدم چطـــــــور میــــشود بـــــی نهــــایـــت شـــــد!
اگــــر خــــودت صــــــــــــــ...ــاف و زلـــــــال چون آیـــــنه بـــــــاشی... فقط بـــــاید دنبــــال یک آیـــــنه دیـــگر باشی... که تورا به خودت نشان دهد....
اگــــر چنیــــن شــــد:
دیــــگر فـــاصـــله بیــــ معنا می شود و خودبینی ها تمام...و حـــد و مــــرزها کنــــار می روند!
"و من عــــرف نفســــه فقد عــــرف ربــــّه!"
آن مــــوقع دیــــگر فنـــــا می شوی...
پ ن: بکــــوش آینه شوی...صـــاف و زلال ( خدا هم چیزی جز این نخواسته و راه همین است: "عبدی اطعنی اجعلک مثلی")
حاجت که می خواهی از خدا...
طلبکار نباش...
فکر نکن اگر صبر میکنی بر نفست ، پس خدا حتما وظیفه دارد که به تو در اسرع وقت پاسخ دهد...
همیشه بدان که اگر یک نفست برمی آید و دیگری فرو می رود...این لطف خداست!
هرچند خدا خلف وعده نمی کند...و پاسخ می دهد
لکن وقتی علم تو از کسی بیشتر نیست حق نداری به خاطر تصمیمی که میگیرد،
او را متهم کنی!
پس دیدگاه و نظرنسبت به طرزی که معبود با عبدش رفتار میکند...باید صحیح باشد
چون ما علم به این داریم که او رحیــم و حکیــم است و به حال بنده آگاه
اگر خدا بـــخواهد...
اگر لطف کند...منت بر سر بنده اش بگذارد...
فلان امر محقق می شود!
گدا ...وقتی که دست نیاز بلند می کند...
اگر کسی در یک زمان کمکش نکرد ...حق ندارد سرزنشش کند...
باید بداند اگر کسی یک کمکی کرد...این لطف آن شخص را می رساند!