با سلام عرض ادب خدمت دوستان
چندی پیش عزیزی از حقیر درخواست کرده بودند تا در مورد مسئله "جبـــر و اختیــار" توضیحی بدهم...حقیر هم از آنجا که درگیر مسائلی بودم فرصت پاسخ از من گرفته شده بود، فلذا اکنون، علی رغم اینکه در گذشته نیز بارها بحث شده، این مطلب را در جواب آن بزرگوار می نویسم، به امید آنکه مفید واقع شود. از خوانندگان تقاضا دارم اگر شبهه و سوالی در این مورد برایشان مانده در نظرات مطرح کنند.
ببینید قبلاً هم زیاد صحبت کرده ایم...برای درک موضوعاتِ این چنینی باید نگاه جامعی داشته باشیم که جنبه های مختلف دین و زندگی انسان را در بر بگیرد. برای مثال در رابطه با "جبر و اختیار" پیشنهاد میکنم فقط به صرف "جبر و اختیار" نگاه نکنید، چون این مسئله با مطالب دیگری مثل ایمان، اطاعت،عبودیت و بندگی، عبادت، پاداش و جزا، عدالت، آخرت و... گره خورده است. پس باید همه را باهم بفهمیم! (این قضیه را تا حدودی در ادامه متن ان شاء الله متوجه می شویم!)
گفته شد که نوع بشر مختار آفریده شده است! سخن از "آفرینش" است! به نتیجه ای رسیدم که:
انسان مجبور است آزاد و مختار باشد! بنابراین نگوییم آزادی نداریم! خیر! تکویناً همگی آزادیم!
خلقت انسان خلقتی نو و تازه بود...خدا به انسان اختیار داد و لازمه داشتن اختیار وجود دو راهی ها و چند راهی ها در زندگی است! و وجود دوراهی و چند راهی باعث افزایش دامنه سعادت و شقاوت انسان می شود....یعنی انسان آنقــــدر اختیار و توانایی دارد که هم می شود از ملائکه بالا رود و هم از حیوان پست تر!
از علل عرفی اختیار می توان "پشیمانی بعد از اجرای برخی تصمیم ها" و فکر کردن قبل از انجام آنها" نام برد...بدین معنا که اگر همه اش جبر بود که برای انجام کاری قبلش تفکر نمی کردیم و بعدش هم هر عواقبی به دنبال داشت پشیمانی بی معنا بود !(حالات قبل و بعد فعل)
اگر اندیشه کنیم در آیات خداوند متعال می فهمیم که همه نظام هستی، متعلق اراده و قدرت خدای سبحان است؛ خواه ایمان و طاعت باشد یا کفر و معصیت؛ با این تفاوت که "ایمان و طاعت مراد اصلی اوست" و "کفر و معصیت مراد اصلی او نیست." چرا که "مختار آفریده شدن" در جهت هدف خلقت ماست! یعنی در جهت عبودیت و بندگی خداست. (ما خَلَقتُ الجِنَّ و الانسَ إلّا لِیَعبُدون)
در نتیجه، دقیق و بطور جامع که به مسائل نگاه کنیم در می یابیم که چیزی از دایره قدرت الهی بیرون نیست!
انسانْ فاعل قریب افعال و اعمال خود است و خداوند تعالی نیز چون در
حدوث و بقا، فاعلِ فاعل است، فاعل بعید آنها شمرده میشود! و افعال بنده به
او انتساب مییابد، چنانکه هیچ گونه جبری نیز وجود ندارد، چون اراده الهی
این است که عبد با انتخاب خود به انجام افعال اختیاری اقدام کند. این دو
فاعل در طول یکدیگرند، از این رو نه انتساب فعل به خدا انتساب آن به بنده را
باطل میکند و نه انتساب آن به بنده منافاتی با انتساب آن به خدا دارد.»
حالا ممکن است سوال پیش بیاید: پس در این صورت جریان عذاب و جهنّم چه می شود؟
پاسخ به این سوال نیز مشکل نیست، چرا که اولاً بنای خلقت ابتدا رحمت است! "یا مَن سَبَقَت رَحمتُهُ غَضَبَه" (ای کسی که رحمتت از غضبت پیشی گرفته است!)...در سوره مبارکه فاتحة الکتاب می گوییم: "الحَمدُ اللهِ ربّ العالَمین" و بلافاصله می گوییم "الرّحمن الرّحیم" و در درجه بعد می گوییم "مالکِ یومِ الدّین"! و روایات و احادیث بسیاری از رحمت خدا وارد شده که اینجا مجال توضیح نیست. فلذا خداوند الرّحمان است، الرّحیم است، غَفار الذّنوب است، سَتّار العُیوب است، الجَبــّار است، الرّئوف است، الوَدود است و...بعد از تمامی اینها عادل و سلطان و رقیب و غیره و ذلک نیز هست.
ثانیاً از عدل خدا بدور است که وقتی ما را "مختار" و در یک محیطی "پر از دو راهی و چند راهی" (برای استفاده از قدرت انتخاب) خلق کرده است، همه را در نهایت یکسان مواخذه کند! چرا که وقتی اختیار آمد و محیط این چنینی، سرنوشت هم دیگر به نوعی به دست خود ما رقم می خورد، بنابراین در نهایت "یکسان سازی" نمی شود! یکسان سازی به معنای عدل نیست! عدل یعنی "هر چیزی سر جای خودش!" اینگونه بگوییم:بر فرض"آیت الله بهجتِ مختار" بنده ی درجه 2 خداوند و در طبقه "رضوان" بهشت، و "شمر ِ مختار" در درجه یک میلیون بندگی و در قعر جهنّم قرار می گیرند.
بحث را طولانی نکنیم، ان شاء الله که مفید واقع شود.
1- بخشی از متن برگرفته از کتاب ( ادب فنای مقربان، جوادی آملی، جلد4، صفحه 54)
2- در جبر و اختیار دو دیدگاه معتزله و اشاعره وجود دارد. (اشاعره معتقد به جبر مطلق هستند و عدم مداخله اراده انسان در رقم خوردن سرنوشت خویش، و معتزله معتقد به تفویض یا اختیار تام و همه کاره بودن انسان هستند!) ولی در دیدگاه امامیه یا امامان شیعه علیهم السّلام حقیقت ماجرا چیزی بین این است! (امر بین امرین)