الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب‌العالمین الصلاة والسلام علی سیّدالانبیاء والمرسلین محمد و آله‌ الطیبین الطاهرین


 

در این روزگار غیبت....در دوره ای که قریب 1200 سال است حجّت خدا بر روی زمین غایب است...در دوره ای که شک و شبهه اعتقادات مردم را به بازی گرفته...در دوره ای که هرکس تفسیر خودش را از دین دارد....در دوره ای که سخت می شود به کسی اعتماد کرد...در دوره ای که علمای "دل آیینه ای" پیر می شوند و از دنیا میروند....در دوره ای که معلوم نیست خوب و بد دقیقاً کدام است...در دوره ای که هوا ابری است و خورشید همچنان پشت ابر...نور زیاد نیست....،اگر شخصی و علی الخصوص جوانی، دائم به راهی که می رود مطمئن باشد و همیشه خیال کند "درست همین است که من می گویم"....و ذرّه ای به خودش...به ایمانش...به مسیری که می رود...به دانسته ها و ندانسته هایش...به رخداد های اطرافش... شک نکند...این، به نظر بنده، یک حماقت محض است!

"تعصب بر چیزی که به آن یقین نداری"....شاید بزرگترین حماقتی ست که دیده باشم!

" همیشه 1% هم که شده در گوشه مغزم با خود فکر میکنم، شاید تمام مسیر را اشتباه رفتی...

شاید جـــزء "و یحسبون انّهم یحسنون صنعاً" باشی...

نگاهی به خودت بنداز...

اگر توانستی "حق" را ببینی و آن را فریاد بزنی،...این درست است...

اما دائماً برای خودت این را تکرار کن:

اگر به من بگویند دو کلمه با انسانها حرف بزن، شاید بگویم:

"دیـده می شویـد!"

حضرت عیسی (ع) با همراهانش از راهی می‌گذشتند؛ دیدند جمعی عروس می‌برند. سر و صدا دارند و سرود می‌خوانند.حضرت عیسی (ع) فرمود: این‌ها الان می‌خندند و فردا خواهند گریست.گفتند: چرا؟ فرمود: امشب این عروس می‌میرد.
این جریان گذشت و فردا افرادی خدمت حضرت عیسی (ع) آمده گفتند: ما هم اکنون از در خانه‌ی عروسِ دیشب گذشتیم و اثری از مرگ و عزاداری ندیدیم.فرمود: با هم به در خانه‌ی آن عروس برویم.آمدند و در زدند. داماد آمد.فرمود: از عروس اجازه بگیر من سئوالی از او دارم.عروس خود را پوشاند و پشت پرده رفت. حضرت وارد شد و پرسید:دیشب چه کار خیری انجام داده‌ای؟ گفت: به نظرم، کار کار مهمّی نبود؛ ولی من در خانه‌ی پدرم که بودم عادت داشتیم هر شب جمعه ، که فقیر در خانه می‌آمد، به او غذا می‌دادیم . دیشب هم که به خانه‌ی شوهرم آمدم، شب جمعه بود و آن فقیر آمد.دیگران مشغول بودند و کسی به او جواب نداد. چند بار صدا زد که من بیچاره‌ام به دادم برسید، ولی از کسی خبری نشد ! من برخاستم و رفتم و غذای خودم را به او دادم.حضرت مسیح (ع) دستور داد رختخواب عروس را کنار زدند دیدند افعیِ گزنده‌ای که دُمِ خود را به دندان گرفته، آنجاست! فرمود: این افعی بنا بود تو را بکشد ولی آن صدقه از تو دفع بلا کرده است.

بزرگترین دروغ را خیلی ها روزانه در نماز می گویند:

"ایـــّــاک نَعبـُـــدُ و ایـــّـــاک نَستَعــــین"

حرف دهنتو بفهم!

:)

سوال است برایم!

خودمان را می خواهیم گول بزنیم؟ یا حواسمان نیست؟

یا اینکه تعصب داریم و نمیبینیم؟

یا اینکه ساده لوحیم؟

چرا خیال میکنیم دنیا...همین است که میبینیم؟

چرا چشمانمان را بسته ایم؟

مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.(نهج البلاغه،حکمت89)

 کسى که میان خود و خدا را اصلاح کند ، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد؛ و کسى که امور آخرت خویش را اصلاح کند ، خدا امور دنیاى او را اصلاح خواهد کرد ؛ و کسى که از درون جان واعظى دارد ، خدا را بر او حافظى است.


خداوند متعال فرمود:

"اَنَا عِندَ المُنکسرهِ قُلوبُهُم"...

کسی که دلش شکست، حالتی مثل اضطرار پیدا می کند، اضطرار یعنی اینکه نگاه کنی ببینی هیـــچ راهی نداری، بیچاره شده ای! خداوند متعال می فرماید اگر دلت شکست، واقعاً از عمق وجود حس کردی هیچ پناهگاهی نداری، من در کنار تو هستم...انسان وامانده وقتی میبیند وسط طوفان مشکلات گیر کرده، تازه میبیند که چقـــــدر تنهاست! به قولی تازه از خواب بیدار می شود! اینجا دیگر عمیقاً حس می کند "لا اله الّا الله"...اینجا می فهمد راه فراری ندارد و حالا دیگر امیدش فقط بخداست!!!!

ایراد ما اینجاست که اکثر وقتها در دنیا خیال میکنیم غیر از او چاره ای داریم...خیال می کنیم این اسباب دنیوی...این افراد کسی به خودی خود میتواند دست ما را بگیرد، یا کمکی کند...خیال می کنیم تا فردا و ماه دیگر و سال آینده و...حتماً قرار است زنده باشیم..خیال باطل است...

حالا چرا دائماً این خیالات را داریم؟ چون ذکر نمی گوییم...یاد خدا نمی کنیم....وقتی مثلاً در خیابان راه می رویم، به فکر زمین و زمان هستیم الّا آن کس که باید باشیم! از علمای مشهور هم عصر ما کسی بوده که روزی 7000 بار سوره توحید را میخوانده...

کسی که به یاد خداست، غفلت نمی کند، تغافل ندارد...

کم یاد خدا می کنیم! :(

جز تو ام نیست نظر جانب دیگر، چه شود

گر کنی سوی من از مِهر نگاهی گاهی؟


قاضی قضاعی در دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم من کلام امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام بدین صورت نقل روایت کرده است که :

براء بن عازب می گوید:

روزی نزد علی علیه الصلاة والسلام رفتم و گفتم یا امیر المومنین به حق خدای متعال از تو درخواست می کنم بزرگترین چیزی را که پیامبر صلی الله علیه و آله تو را به آن مخصوص گردانیده ( و به کس دیگر نفرموده) از میان مطالبی که خدای متعال جبرئیل را بدان فرستاده و جبرئیل هم پیامبر را مخصوص به آن کرده ، مرا به آن مخصوص گردانی.

حضرت فرمودند : اگر این درخواست را نمی کردی هرگز آنچه را خواستی نشر نمی دادم تا اینکه از دنیا برم ( آنچه در خواست کردی این است که ) هر وقت خواستی خدا را به اسم اعظمش بخوانی  شش آیه اول سوره حدید را بخوان ،  سپس آیات آخر سوره حشر از   (( هو الله الذی لا اله الاّ هو ))  تا آخر را بخوان ( یعنی سه آیه آخر سوره حشر )  وقتی تمام کردی بگو یا من هو کذلک افعل بی کذا و کذا ( بجای کذا و کذا حاجت خود را بگو) سوگند به خدا اگر این را به یک شقی بخوانی سعادتمند می شود.

براء  عرض کرد قسم به خدا که این را برای حاجت دنیوی نخواهم خواند حضرت فرمود خوب گفتی پیامبر صلی الله علیه و آله هم به من اینچنین توصیه فرمودند البته به من دستور دادند که در امور سخت این را بخوانم.

تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم

شب تا سحر به یاد رخت ناله سر کنم

ای غایب از نظر نظری کن به حال من

تـا چـنـد سیـل اشـک روان از بصر کنم


یاد وصال می کنم دیده پر آب می شود

شرح فراق می دهم سینه کباب می شود