الــــهــی نگـــاهــی

الــــهــی  نگـــاهــی

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا؟
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
بشوی اوراق اگر همدرس مایـے
که علم عشق در دفتر نباشد
▁ ▂ ▃ ▅▅ ▃ ▂ ▁
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نیـے جان من،خطا این جاست

قرآن

معرفی کتاب

کانال تلگرام الهی نگاهی

بایگانی

یه وقت خیال نکنی "الهی نگاهی" قرار است برای تو مسیر شود، درس شود، معلم شود....!!! امام علی النّقی (علیه السّلام) در زیارت جامعه کبیره درباره ائمه اطهارعلیهم السّلام فرمودند:

أَنْتُمْ (السَّبِیلُ الاَْعْظَمُ وَ) الصِّرَاطُ الاَْقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ، وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ، وَ الاْیَةُ الْمَخْزُونَةُ، وَ الاَْمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ، وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ.

شما بزرگ راه و راه راست استوارید، گواهان سراى گذراى دنیا، شفیعان سراى جاوید آخرت، رحمت پیوسته و متّصل، آیت گنجینه، امانت حفظ شده و دروازه آزمایش مردم هستید.کسى که به سوى شما آمد، نجات یافت و آن که نیامد نابود شد...

تو خود حدیث مفصّل بخوان ازین مجمل

خداوند متعال در سوره ی حجر آیه 99 میفرماید:

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

و پروردگارت را تا هنگامی که به یقین به سراغت آید، پرستش کن.

صوفیان گمان می کنند که به این یقین رسیدن، با تداوم "عبادت" حاصل می شود، حال آنکه به واصل شدن به مقام موقنین با "عبودیّت" بدست می آید، لذا در این فکر نباشیم، با گوشه نشینی و عدم معاشرت و رها کردن وظایف زندگی و عبادت تامّ قرار است به جای ارزشمندی برسیم.

کسی که در خانه می نشیند و مدام عبادت می کند، دنبال چیزی است، به فکر این است که خودش به مقام های عالیه برسد، این شخص غالباً هم خود را می بیند، و هم شاید عبادت را! اما تا زمانی که نفهمیم به یقین رسیدن ثمره ی بنده ی خالصِ خدا شدن است، یعنی در "عبودیّت (بندگی) خالصانه" است، کار پیش نمی رود.

 به تعبیر آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) : «عبادت سه رکن دارد: معبود، عابد و عمل عبادی. رکن اصیل از این ارکان سه‌گانه، «معبود» است. عابد، اگر هم خود را دید و هم عبادت و هم معبود را، گرفتار «تثلیث» است و از توحید ناب که مقام فنای محض است، بهره‌ای نبرده. و اگر عبادت و معبود را دید و خود را ندید، گرفتار «ثنویت» و دوگرایی است و به مرحله فنا نایل نیامده است، و در هر صورت، موحّد ناب وفایی نیست؛ ولی اگر خود و عبادت خود را ندید و تنها معبود را مشاهده کرد، فانی و موحد ناب است!»  1

نتیجه اینکه:

با مــن صنما، دل یک‌دله کن         گر سر ننهم، آنگه گله کن
         مجنون شده‌ام؛ از بهر خدا،          زان زلف خوشت، یک سلسله کن
سی‌پاره به کف، در چلّه شدی        سی‌پاره منم! ترک چله کن
مجـــــهول مرو، با غول مرو        زنهـــار! سفر با قافله کن
ای مطربِ دل زآن نغمهٔ خوش        این مغز مرا پُرمشغله کن
ای زهره و مه، زان شعلهٔ رو         دو چشم مرا دو مَشعله کن
ای موسیِ جان، چوبان شده‌ای         بر طور برو، ترک گَله کن!
نعلین ز دو پا، بیرون کن و رو         در دشت طُویٰ پا آبله کن
تکیه‌گه تو، حق شد نه عصا         انداز عصا! وآن را یله کن
فرعونِ هَویٰ، چون شد حَیَوان         در گردن او، رو زنگله کن


1-تفسیر تسنیم، ج1، چ دوم، 1379ش، اسراء، قم، ص424


مقام "احسان" آن است که خدا را چنان عبادت کنیم که گویی او را می بینیم (کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ)، به این مقام "کــأنَّ" نیز گفته می شود. حالتی ست که بنده گویی بهشت و جهنم را می بیند، که نزدیک به مقام یقین است، اما یقین بالاتر از آن است...آنجایی امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود: لو کشف الغطأ ما ازددت یقیناً یعنی اگر پرده (بین ما و عوالم بعد از مرگ) برداشته شود بر یقینم افزوده نمی‏شود (به عبارت دیگر یعنی اصلاً حجابی مرا فرا نگرفته است) و یا درجای دیگر فرمود: خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم...که این مقام بالاتر از کأنَّ است...

در نتیجه: یا خدا را یقیناً میبینیم و حجابی ما را احاطه نکرده، یا اینکه گویی او را میبینیم و چیزی شبیه به یقین است، یا اینکه واقعاً احساس می کنیم در محضر خدا قرار داریم، یا اینکه این تصور را در ذهنمان می گذرانیم که عالم محضر خداست...

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود مقام "احسان" آن است که:

أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ

چنان خدا را بندگی نمایی که گویی او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی یقین بدار که او تو را می بیند!

هدف خلقت و مقام بندگی با رسیدن به این نتیجه ارزشمند به دست می آید، یعنی ثمره ی "زندگی را عین بندگی" دانستن، همان است که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را میبینی...

+

این "گویی" خیلی مهم است!

 اگر واقعاً بخواهیم زندگی کنیم،اول باید بفهمیم: زندگی عین بندگی است...همانطور که در قرآن فرمود:  قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّـهِ رَ‌بِّ الْعَالَمِینَ...زندگی حقیقی همین است...در بندگی حضرت حق است، مابقی خدا داند که چیست!

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ1

یادمان باشد:

این آیه غایتِ خلقت و مخلوق را نشان می دهد، نه هدفِ خالق را! چرا که خدای متعال منزّه است از آنکه هدفی داشته باشد...هدفمندی برای کسی است که نقص دارد و با عمل خود به کمال می رسد!

خداوند متعال کمالِ مطلق است!

او هدف ندارد چراکه خودش هدف است!

به فرموده آیت الله جوادی آملی این "لام" در آیه شریفه (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ) به خلق بر می گردد نه خالق!




1- 56 ذاریات

اینکه گناه میکنیم، اگر ایراد و اشکالی هست، از نوع نگاه ماست، از پنداشت غلط ماست...مثلاً

 مرگ را چگونه میبینیم؟

همه می گویند، مرگ یک روزی به سراغت می آید...شتری است که در خانه هر کسی میخوابد...گاهی فکر میکنیم، مرگ مثل گودال عمیقی ست که ما را به درون خود می کشد...بعضاً فکر می کنند، ما را به سوی نابودی می کشد...لکن خداوند فرمود: کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المُوت...هر نفسی مرگ را می چشد...فرمود هر کس مرگ را می چشد، نفرمود مرگ هر کسی را می خورد، می چشد، میبلعد....

این ماییم که مرگ را می چشیم...اگر کسی یک خوراکی را چشید، این خوراک او را هضم می کند، یا آن شخص خوراک را؟؟ مثل این است که بگویی هر بچه ای طعم زایمان را می چشد...کلام کلامِ صحیحی ست، ماییم که بدنیا می آییم و زایمان را به دست فراموشی هم می سپاریم، وارد عالم دیگر می شویم...باز دوباره از این عالم وارد برزخ می شویم، باز از برزخ قیامت می رسد و حساب کار....

انسان اگر دانست حساب کارش این چنین است، اگر دانست در این دنیا الدنیّه هر چه کرد، باطنش را در عالم بعدی می بیند، همانطور که اگر در دوران جنینی، در برخی تقسیم سلولی ها اشکالی ایجاد شود، بچه پس از زایمان ممکن است شش انگشتی شود، لاغر شود، عقب افتاده ذهنی یا معلول شود....اگر دانست زیر ذره بین است و... که برای خود (با ارتکاب گناه) آتش فراهم نمی کند... آدم عاقل که خود را وسط یک خروار هیزم در حال سوختن نمی اندازد، خودش را هیزم نمی کند! می کند؟

پس دیدمان را درست کنیم، ببینیم آنوقت چه می شود!

مؤمن شب جمعه را تا جایی که امکان دارد به بطالت نمی گذراند.

چرا که به فکر است:

شاید آخرین شب جمعه عمرم باشد!

الســــلام علیک یا صاحب الزّمان

زِشته....

زِشته بابا...

نکن این کارو، آبرو داریم، زِشته...

جلو مردم زِشته...

جلو مهمونا زِشته...

جملاتی با این مضامین روزانه شاید بارها به گوشمان بخورند...

اما مانده ام که چرا جملاتی با این مضمون به گوشمان نمیخورد؟؟؟:

"جلو خدا زشته!!!"

"جلو امام زمان (عج الله تعالی فرجه) زشته!!!"

شرک را روزانه، مثل آلودگی دستمان، از زندگی پاک کنیم...

به خیال خودم مراعات برخی گامهای بندگی (پست 18) را می کردم....تا اینکه یک روز وقتی به خیابان رفتم و جیبم (یا کارت بانکم) از پول خالی بود، متوجه شدم یک احساس ضعف یا کمبود اعتماد به نفس در خود میکنم....تازه فهمیدم هنوز دلبسته ام...هنوز مشرکم...

وقتی نمرات درسی ام از همه کمتر شد...وقتی استادم، رئیسم یا هر کسی کمی با من تند خویی کرد، وقتی جلو جمع ضایع می شدم، وقتی از سخن دوستی می رنجیدم، وقتی برای خواسته ای جواب رد می شنیدم، وقتی مسخره می شدم، وقتی پدرم رئیس جمهور شد، وقتی ورشکست شدم، وقتی رتبه اول المپیاد شدم دیدم در حالات روحیم تغییرات مثبت و منفی زیادی ایجاد شد، فهمیدم که هنوز معنای ایمان و اعتماد و توکل را نفهمیده ام...به عبارتی هنوز موحّد نبودم....

انسان اگر مقام معنویش تا ثـــــریــــا برود، باید احساس فقرش نسبت به خدا هم تا ثــــــریــــــا برود! پست و مقام و اموال و اولاد در دنیا نباید به ما تخیلِ توانایی دهد!

+ خلق الانسان ضعیفا ( النساء 28)، یعنی هـــــر که هم باشی(باید بدانی) سعادت جز به اذن خدا به دست نمی آید!